چه درسهایی از انیمیشنِ زوتوپیا میتوان یاد گرفت
انیمیشن زوتوپیا پس از اکران، توانست خیلی سریع در اغلب گیشهها رتبهی نخست را کسب کند. امتیاز باورنکردنی ۹۸% در سایتِ گوجهفرنگیهای گندیده و امتیاز ۸٫۴ از ۱۰ در سایت آیامدیبی. حتی این انیمیشن رکورد فروشِ افتتاحیهی Frozen را نیز شکست. پس، چه چیزی باعث شده که این فیلم اینقدر مورد توجه مردم واقع شود؟ بیاید باهم به این موارد نگاهی بیندازیم و از آنها یاد بگیریم.
نگاهی به کتاب هنری انیمیشن زوتوپیا از والت دیزنی
دیزاین – تِمی از عصرِ پسا طلایی دیزنی
فیلم، زبانِ سنگینِ بصریاش را از دورانی وام گرفته که هنرمندان بسیاری در طی نیم قرن بسط و توسعه به آن دست یافتهاند. کارمندانِ کنونی دیزنی عناصر بسیار خوبی را از انیمیشنهای کلاسیکی چون رابینهود و بامبی وام گرفتهاند. آنها از نزدیک روند کار انیماتورهای افسانهای چون میت کال و کلین کین را مورد کاوش قرار دادهاند تا ببینند چطور شخصیتهای خلق شده توسط ایشان سرشار از انرژی هستند و سعی کردهاند آن را به صورتِ سهبعدی پیاده کنند. این طور ریتم و سیال بودن کاراکترها به ندرت در انیمیشنهای سهبعدی قابل مشاهده است.
همانطور که تکنیک ۳D به صورت خارقالعادهای در حفظ و نگهداری حجم Volume خوب عمل میکند، وقتی که بخواهید این حجم انرژی را در خودش به جریان دربیاورد کمی قضیه مشکلساز خواهد شد. همیشه محدودیتهایی در Rigging ( جون عزیزتون نگین ریگبندی) کاراکتر باعث ایجاد حسی از خشکی میشود. خطِ اکشن یا Line of Action در سراسر بدنِ کاراکتر کشیده شده است، اما برخی نقاط به عمد قرار داده شده تا این جریان حرکت را کنتراست یا شدت بیشتری ببخشد، طوری که این کار فقط از نوکِ مدادِ یک انیماتور افسانهای دیزنی میتواند خارج شود. حتی شبیهسازی لباس نیز این نکته را رعایت کرده است: ببینید چطور آستینِ پیراهنِ روباه کمی بیرون زده است، به جای اینکه شبیهساز و جاذبهی زمین هر طور که مایل باشند عمل کنند و انیماتورهای تکنیکال نیز آن را بپذیرند!.
علاوه بر این، مطمئنم متوجه شدهاید که طراحی کاراکترها به صورت باورنکردنی زیبا و جذاب است. وقتی به طراحی حیواناتی با پشم و خز میرسیم، این فیلم انیمیشن قطعا برنده خواهد بود، به خاطر طراحها، مدلسازها و در نهایت ریگرهایش که توجه بسیار زیادی روی جزییات داشتهاند و توانستهاند آن زیبایی را از روی کاغذ، روی شخصیتهای دیجیتالییه سهبعدی پیاده کنند.
داستان – مثل کتابها اما از صمیمِ قلب
بسیار خب، این انیمیشن از لحاظ بصری خوب به نظر میرسد، اما از نظر داستان چه؟ این کار واقعا، واقعا عالی بود!. آیا چیزی بود که قبلا هرگز ندیدهایم؟ خب، راستش، … نه.
از همان ابتدا کاملا مشخص بود که این انیمیشن همان پیام تکراری را دارد: ” میتوانی به رویاهایت دست پیدا کنی اگر به اندازهی کافی تلاش کنی.” زوتوپیا این خط سیر اصلی کلاسیک را به خوبی پیش برده که مدت زیادی بود که انجام نشده بود، همچنین مقداری صحنههای مرموز به روی کار پخش شده و شخصیتهایی جذاب آن را هدایت میکرد. مبحث اصلی نیز همین است.
فیلمسازان هدف اصلی Judy را ساده در نظر نگرفته بودند. خرگوشی که میخواهد برای اولینبار مامور پلیسِ خرگوش باشد. او با دیوارهای آجری در مسیرِ حرکتش به سمت هدف مواجه میشود، حتی در لحظاتی کوتاه حس میکنید که تسلیم شرایط شده است و سپس درست در لحظهی اساسی، یک پیروزی بدست میآود. (نه تنها جودی که به خودش ایمان دارد، چیزی مثل کاراکتر حلزون در انیمیشن Turbo محصولی از دریمورکز.) در این انیمیشن زمان به اندازهی کافی هست تا متوجه پشتکار جودی و میزانِ مهربانیاش شویم. میبینیم که چطور با او رفتار ناعادلانهای میشود و او باید بجنگد تا پیروز شود، روی دیگری از سکهی داستانسرایی کلاسیک که استادانه اجرا شده است. این روند از قواعدِ باستانیِ داستان تبعیت میکند اما همچنان حسی میگوید که تمامِ آن از صمیم قلب در حال رخ دادن است.
زوتوپیا یک انیمیشن جنایی، با مقداری اکشن و ادویهای از کمدی است. سازندگانِ این انیمیشن از تمام قواعد بازی استفاده کردهاند تا متناسب با انیمیشن باشد. تنها در انیمیشن و کامیکها جُرمی بوجود میآید و دارای عناصر فانتزی بوده و سریعا تمام شهر را تحت تاثیر قرار میدهد. برای برخی کودکان، شاید این اولین تجربهی یک فیلم crime mystery باشد و بزرگسالان با اشاراتی که مختص سریالهای تلوزیونی و فیلمهای کلاسیک است از آن لذت ببرند. رمز و راز اصلی پس از چینش قطعات پازلِ داستانی کمی ساده به نظرمیرسد، اما فیلمسازان توانستهاند تنش و تنوع را به خوبی تا انتهای کار حفظ کنند.
موضوع یا theme
پیام اصلی داستان نیز مشخص است داشتنِ صبر و استقامت و نداشتنِ تعصبِ کورکورانه. چیزی که برای کسی تازگی ندارد. موضوعی که در سراسر دنیا همچنان وجود دارد و ازین لحاظ بسیار این فیلم را معاصر جلوه داده است، در حالی که نگاهیفارغ از زمان بر طبیعت انسان دارد.
این فیلم همچنان موضوعِ تبعیضِ تصادفی را نیز به میان آورده است. چگونه هریک از ما ممکن است چیزی را بر زبان بیاوریم بدون اینکه نیت بدی داشته باشیم. در همین راستا جوک هایی نیز در فیلم وجود دارد که بزرگسالان این نکات را بیشتر از کودکان متوجه میشوند. در یکی از سکانسها، کاراکتر اصلی و مهربانِ داستان چیزی بدونِ فکر بر زبان میآورد و همه میبینیم که شرایط چطور به سمتِ افتضاح میرود.
شخصیتها Characters
شخصیتهای اصلی بسیار داینامیک و زیبا هستند، این موضوع کمک بزرگی به نقل داستان کرده است. Judy جودی، خرگوشی خوشبین و آرمانگراست از سمتِ جهانی که طعمهها در آن زندگی میکنند و Nickنیک که روباهی کلاهبردار و هنرمند است که با شرایط سخت زندگی کنار آمده . این چینش، درگیریهایی مداوم را باعث میشود و یک خمیرمایهی حیاتی برای رسیدن به بازیگریهایی فوقالعاده.
در برخی مصاحبهها، کارگردانان کار عنوان کردهاند قبل از اینکه انیمیشنِ کار را آغاز کنند تصمیم گرفتند که خرگوش را به عنوان کاراکتر اصلی جایگزین کنند. تصمیمی که بسیار مهم بود ریسک بزرگی به همراه داشت که در نهایت با نتیجهای عالی همراه شد. دیدنِ جهان از پرسپکتیو خرگوش مونث باعث شد نه تنها درگیری و بسط بیشتری در کار حضور بیابد، بلکه منجرشد تا مخاطب کاراکتر را بهتر بشناسد.
انیمیشن Animation
انیمیشن در زوتوپیا بدون تردید لذتبخش است. درواقع، حتی ضعیفترین فیلم دیزنی به بهترین شکل انیمیت شده است. برخلافِ فیلمهای ضعیف، شخصیتهای کار خوراکِ خوبی برای رسیدن به اکتینگهای قابل باور بود. چون داستان به خوبی چفت و بست شده بود، شخصیتها خارج از داستان و محدودیتها دیده نمیشدند که بخشی از عناصر حیاتی برای داشتنِ انیمیتهای عالی است. بالاتر از همه اینها، انیماتورها فشارpressure روی کاراکترها را به بالاترین میزان رسانده بودند، به همین دلیل با آنها ارتباط عاطفی برقرار میکردیم.
از نظر بصری، انیماتورها راهی که دیزاینرها شروع کرده بودند را ادامه دادهاند. نه تنها مدلها از زبانِ بصری دیزاین سرشار هستند، هر پوز Pose به تنهایی سرشار از ریتمrhythm، جریانflow و انرژیenergy است. برخی از اشکال Shape ها در جاهایی از کار دقیقا همانطور که انتظار میرفت در طراحی باشند، ایجاد شده بودند.
بسیاری از حیوانات دارای دُم بودند که باعث میشد تا زبانِ Line of Action خودشان را داشته باشند، گوشهای بلند ِ جودی نیز به خوبی در احساساتِ او اغراق ایجاد میکرد. باید این نکته را نیز مد قرار داشت که در زوتوپیا هر حیوان بر اساس شخصیت، نژاد و گونهاش به صورت متفاوتی راه میرفت.
اما به صورت خلاصه این موارد را میتوان برشمرد:
- – همیشه تا جایی که میتوانید در طراحیِ شخصیت، ریتم و جریانِ انرژی را رعایت کنید. به دنبال وضعیتهایی باشید تا منحنی در کل دست، شانهها و پاها بوجود بیاورید اما نقاطی را مشخص کنید تا کنتراستهایی خوب در کاراکتر ایجاد کند.
- – مطمئن شوید در فیلم، مکان زندگی شخصیتها متناسب آنها باشد و بالعکس.
- – میتوانید از ساختار داستانی و تست شدهی کلاسیک استفاده کنید.
- – اگر داستان در زاویه و جهتی دیگر ساخته شده است، شجاع باشید و آن را تغییر دهید تا ببینید رویگرد جدید چطور ازآب درمیآید و کار میکند.
مترجم: میرتوحید رضوی
در همین زمینه:
کتاب هنری The Art Of Zootopia
ویدئویی از پشتصحنهی ساخت زوتوپیا در استودیوهای والت دیزنی
تکنولوژی ساختِ مو و موتور رندر هایپریون Hyperion در زوتوپیا
کاراکترتان از چه چیزی تشکیل شده
طراحی ظاهر فیزیکی کاراکتر
چگونه وارد دنیای سه بعدی شوم
هویت کاراکترها
بسط ایده اولیه در طراحی کاراکتر – قسمت اول
Character Development قسمت اول
Character Development قسمت دوم
عالی بود