skip to Main Content

پادکست ۴۰: کتاب توهم زندگی – داستان در انیمیشن (قسمت دوم)

در قسمت دوم از مبحث داستان بر اساس کتاب توهم زندگی به قلم فرانک توماس و اولی جانستون به مبحث سکانس‌ها خواهیم پرداخت.
برای گوش دادن به پادکست شماره ۳۹ به یکی از وب سایت‌های پادبین، گوگل پادکست یا اپل پادکستس، و یا رادیو پابلیک و کست باکس مراجعه کنید.
سکانس‌ها


به نظر می‌رسد که فیلم‌های ما در نهایت همیشه تقریبا با ۱۴ سکانس به سرانجام می‌رسند. مهم نیست که هر کدام چطور و به چه شکلی شروع شود، خواه یک ماجراجویی جاه‌طلبانه یا یک داستانی پیچیده، وقتی که همه داستان رو بسط دادیم و متعادل و سهل کردیم، با کمی بیشتر از ۱۰ تا ۱۲ سکانس اون رو به پایان می‌بریم. در کمترین حالت،” ۲ سکانس” بعد از شروع تولید دور انداخته می‌شه، و چیز دیگه‌ای در طول سکانس رشد می‌کنه و بعدها در سکانس گنجانده می‌شه. هیچ وقت بالاتر از ۱۵ و کمتر از ۱۰ سکانس تابحال نداشته‌ایم.
این واقعیت زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کنه که فیلمی با  اتفاق‌های زیاد در لوکیشن‌های متعدد مد نظر باشه. سکانس‌هایی با اکشن و جنب و جوش زیاد هیچ شانسی برای مخاطب نخواهد گذاشت تا کاراکترها رو بتونه دوست داشته باشه. بر اساس تجاربِ ما، فیلم انیمیشنی که تلاش بکنه تا جنب و جوش و هیجان و تنش‌های دراماتیکِ به صورتِ مداوم داشته باشه به نظرشان خام و ناپخته می‌رسه هیچ‌گاه نمی‌تونه توجه و تمرکز مخاطب رو حفظ بکنه. . باید یک مفهومِ قدرتمندِ پایه‌ای وجود داشته باشه، اما داستان می‌بایست بر اساس تمپو و تعادلی خوب و با ایده‌هایی تازه بیان بشه.
سفیدبرفی این سکانس‌ها رو داشت:
۱
مقدمه: ملکه و آینه، سفید برفی در حیاط: رسیدنِ پرنس.
۲
ملکه مرگِ سفید برفی رو در تاریخی مشخص تعیین میکنه؛ سفید برفی و شکارچی
۳
نگرانی در جنگل: سفید برفی با حیوانات ملاقات میکنه، اونها او رو به کلبه کوتوله ها میبرند و کمک میکنند تا کلبه رو تمیز کنه.
۴
کوتوله‌ها در معدن. به سمت خونه رژه میروند و متوجه چیزی در خانه میشوند.
۵
سفید برفی رو کشف میکنند و موافقت میکنند تا در خانه بمونه.
۶
کوتوله ها آماده خوردنِ شام میشوند.
۷
ملکه به جادوگر تبدیل میشه
۸
کوتوله‌ها سفید برفی رو سرگرم میکنند، او براشون میخونه، کوتوله‌ها اتاق خوابشون رو بهش میدن
۹
جادوگر سیبِ سمی رو آماده میکنه. راهی کلبه میشه.
۱۰
کوتوله‌ها بعد از هشدارهای لازم به سفید برفی، راهی معدن میشن
۱۱ – ۱۲
هر دوی سکانس ها مردود و حذف شده اند
۱۳
سفید برفی داره کیک درست میکنه، جادوگر میرسه و وارد خونه میشه
۱۴
حیوانات به کوتوله‌ها خبر میدن، اونها خیلی دیر به خونه میرسن. سفید برفی مسموم شده. جادوگر از بالای صخره سقوط میکنه
۱۵
کوتوله ها کنار پیکرِ سفید برفی گریان هستند
۱۶
تابوتِ شیشه ای. پرنس از راه میرسه. سفید برفی بیدار میشه و با او همراه میشه.

هدف ما باید حفظِ رضایتِ مخاطب باشه، اما همچنین در مورد داستان باید هیجان‌زده، نگران و مخصوصا در شگفتی که چه اتفاقی قرار هست در ادامه داستان بیفته؟. این اتفاق تنها زمانی میسر خواهد شد که مخاطب با کاراکترها و کارهایی که انجام میدهند ارتباط برقرار کرده باشه. علاوه بر ارائه هیجان‌انگیز داستان به صورتِ بصری، باید بارِ نمایشیِ نهفته در هر وضعیت، به خوبی بسط و توسعه داده بشه. وضعیتی که صرفا با دقت و حساسیت تدبیر شده نمی‌تونه دوام زیادی بیاره، به صورت مشابه؛ وضعیتی که معمولی و قابل پیش‌بینی هست هم در نظر مخاطب‌تان سریعا رنگ خواهد باخت.
ادامه در فایل صوتی پادکست
ترجمه و گویندگی: میرتوحید رضوی
تدوین: میرامید رضوی
منبع: کتاب توهم زندگی Illusion of Life

میر‌توحیدرضوی

من عاشق انیمیشن هستم و در همین زمینه هم در پراگ مشغول به کار هستم. بیش از 10 سال هست که از تامین محتوی و انتشار مطالب و تجارب مرتبط با انیمیشن در پویانما و مدیریتِ اون به همراه برادرم لذت می‌بریم. من رو میتونید در اینستاگرام پیدا کنید. لینک‌های مرتبط همین پایین هست:

این مطلب 5 دیدگاه دارد.

  1. _داستان کمتر از ۱۰ سکانس و بیشتر از ۱۵ سکانس نباید باشه چون باعث میشه مخاطب گیج بشه و خط داستانی رو گم کنه و با کاراکتر ها و اتفاقاتی که توی داستان میوفته و… ارتباط برقرار نتونه بکنه .
    _باید داستان متعادل باشه . نه خیلی پیچیده که مخاطب سردرگم بشه و نه خیلی ساده و خسته کننده که مخاطب ادامه داستان رو حدس بزنه و بیخیال بشه . اگر مخاطب رو در سراسر داستان مد نظر بگیریم و مطمئن بشیم که مخاطب ارتباط برقرار میکنه با کاراکتر ها و کارهایی که انجام میدن و حالات و وضعیت هایی که توی اون موقعیت دارند ، اون موقع داستانی متعادل خواهیم داشت .
    _پس باید مخاطب با داستان همراه بشه ولی اگه نقاط ضعفی توی داستان باشه که مانع این بشه ، باید تا قبل از ساخت انیمیشن این نقوص شناسایی و برطرف بشه که بهترین جا برای این کار توی استوری ریل هست .
    _کاراکتر ها نباید خلاف اون پرسونالیتی و شخصیتی که دارند و مخاطب آنها را قبول کرده عمل بکنند . یعنی برای غیر قابل پیشبینی کردن داستان جالب توجه کردن اون نباید دست به همچین کاری زد …

    1. عالیه این حرکت 🙂 موفق باشی امیرحسین عزیز. نوت برداری یعنی اینکه من خیلی جدی هستم و انیمیشن برام مهمه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
جستجو