THE LOST THING – چیز گمشده
” اندرو راهمان Andrew Ruhemann” و ” شان تن Shaun Tan “، کارگردانان برنده اسکار، در مصاحبه ای با ” بیل دزوویتز Bill Desowitz ” از سایت AWN ، از چگونگی ساخت فیلم ” چیز گمشده THE LOST THING ” بر اساس کتابی به همین نام ، نوشته و تصویرگری شده توسط ” شان تن” سخن می گویند.
*************
“شان” ، آیا شما در برابر اقتباس انیمیشنی از کتابتان مخالفتی نداشتید؟
– می توانم بگویم که با ظن و تردید به آن نگاه می کردم. این داستان ، یک داستان بسیار شخصی است و من نسبت به آن احساس نزدیکی زیادی می کردم . بعلاوه من داستانهای وحشت آور زیادی در مورد اقتباسهای تصویری ( نادرست ) ، از تصویرگران و کارتونیستهای مختلف شنیده بودم.
اما شما به وضوح ، تحت تاثیر شور و اشتیاق تیم تولید واقع شدید
– بله، و همین نکته بود که ذهنیت مرا تغییر داد.من به خصوص می توانم از ( شور و اشتیاق) سوفی بیرن Sophie Byrne ، تهیه کننده ی فیلم یاد کنم. همچنین ریل Reel هایی که از استودیو برای من فرستاده می شدند و دریافت کردن صحنه ای از عملکرد تیم، باعث شد که من متقاعد شوم که کاری که انجام می شود، کاملا با داستان من مطابقت و هماهنگی دارد.
در باره ی دو چالش عمده ای که داشتید توضیح بدهید: طراحی فضای بصری و دراماتیزه کردن آن
– ساخت یک فیلم بر اساس داستانی در مورد ” بی عاطفگی” کار مشکلی است. بخش عمده ی این کار( طراحی و دراماتیک کردن فضای بصری فیلم) در مرحله ی استوری بورد شکل گرفت ، این مرحله از کار، مرحله ای طولانی و بسیار پرکار بود.
اندرو، آیا تو از همان ابتدا می توانستی ببینی که فیلم ، چگونه از کار در خواهد آمد؟
– فکر می کنم که بله، میتوانستم تصور کنم که فیلم چگونه خواهد بود.اما همانطور که ” شان ” اشاره کرد، این بدین معنی نبود که هیچ مشکلی نداشتیم. داستان از آنجا شروع شد که من هوس کردم به نمایشگاه کتاب ” بولونیا” بروم و نگاهی به کتابها بیندازم. تابلوی تبلیغاتی کتاب ” چیز گمشده” ، آنجا، درست در وسط سالن اجتماعات قرار داشت و از فاصله ی پنجاه یاردی قابل دیدن بود. با دیدن آن، من بلافاصله با خودم فکر کردم که این داستان می تواند تبدیل به اثری بر روی پرده ( سینما) بشود. اما در طول کار، هر چقدر که من و ” شان” بیشتر درگیر ساخت فیلم می شدیم، بیشتر به مشکلات به تصویر کشیدن جانمایه غیر دراماتیک داستان پی می بردیم.
اما شما بخوبی توانسته اید حس کنجکاوی برای شناخت مخلوق اسرارآمیز فیلم را به بیننده منتقل کنید
– امیدوارم که اینطور باشد
و فضای بصری فیلم نیز بسیار غنی است و یادآور آثاری چون نقاشیهای ” ادوارد هاپر Edward Hopper ” و یا فضا سازیهای فیلم ” زیر دریایی زرد” و کلیه فیلمهای شاخص ژانر ” استیم پانک steampunk “* است
– درست است، اما چیزی که بسیار جذاب است این است علیرغم تمام این ارجاعات، فضاسازیها ، هنوز بسیار غیر اقتباسی و اوریجینال به نظر میرسند.در موردکتاب نیز همین نکته بود که توجه من را به خود جلب کرد.
” شان”، برای تو، شریک شدن در ساخت یک فیلم چگونه بود؟
– خیلی خیلی جالب بود. من هرگز این کار را خسته کننده نیافتم و این موضوع برای من خیلی عجیب است، چرا که من معمولا دوست ندارم دوباره و چند باره کارهای قدیمی خودم را مرور کنم، اما در مورد این اثر بخصوص، در طول ساخت فیلم، من بارها و بارها داستان را مرور کردم، بی آنکه دلزده شوم. فکر می کنم این موضوع به این دلیل بود که از میان تمام داستانها و دنیاهایی که خلق کرده ام، این داستان،از آنجایی که بسیار موجز و در عین حال بسیار اسرار آمیز است ، برای من جذابیت ویژه ای دارد. بعلاوه فضایی که در فیلم می بینیم، بسیار خوب به تصویر کشیده شده است و این درحالی است که ما در کتاب، تنها بخشهایی از این فضا را می بینیم.در نتیجه من مصالح و مواد بسیار زیادتری ( در مقایسه با آنچه که در کتاب است) در اختیار داشتم تا بتوانم ایده های بیشتری را بپرورانم. همانطوری که اندرو نیز اشاره کرد، در داستان ، چیزی خشک و ساکن و غیر دراماتیک وجود دارد و برای تبدیل شدن به فیلم ، ما باید کمی حس و حال زندگی به آن تزریق می کردیم و این حس وحال، در جریان مراحل همکاری ما به دست آمد. مشکل دیگری که ما با آن دست به گریبان بودیم، زیبایی شناسی فیلم و ترجمان آن به چیزی قابل درک و دریافت بود. منظورم این است که تکنیک دیجیتالی و سه بعدی فیلم،ما را ناچار می ساخت تا ابتکار و خلاقیت بیشتری را بکار بگیریم و همه چیز را از اساس و پایه مجددا طراحی کنیم تا بتوانیم به فضای دلخواه برسیم.
” اندرو”، چطور توانستید به تکنیک مناسب دست پیدا کنید؟
– مباحثات و گفتگو های مربوط به دستیابی به تکنیک مناسب، چیزی حدود هفت سال به طول انجامید.تصور می کنم دلیل اصلی این موضوع این بود که همه تصور می کردند انیمیشن ۲D در حال مرگ است و تمام استودیوها در حال ساخت فیلمهای سه بعدی بودند. از سوی دیگر از همان ابتدا همه ی ما می دانستیم که باید نگاه و فضا سازیهای ” شان” را در فیلممان پیاده کنیم. ما بودجه ی کافی برای ساخت یک فیلم استاپ موشن در اختیار نداشتیم، اما ایده ی ساخت این فیلم، در قالب یک اثر سه بعدی به نظرما بسیار جذاب آمد. تنها مشکل ما یافتن بافت و تکسچر مناسب بود و “شان” ، وقت و کار بسیاری را صرف پیدا کردن بافت مناسب کرد و به محض اینکه ما دریافتیم که میتوانیم به بافت و تکسچر مناسب دست پیدا کنیم، فهمیدیم که میتوانیم به فضای بصری دلخواه و تکنیک مناسب هم برسیم.
از چه نرم افزاری برای متحرکسازی استفاده کردید؟
– XSI – Softimage
” اندرو ” ، چرا ساخت فیلم هفت سال طول کشید؟
– این یک تصمیم کلیدی بود، چرا که ما تصمیم گرفته بودیم فیلم را به کمک استودیویی در لندن بسازیم. است.استودیویی که متعلق به من است، اما ما متوجه شدیم که فضا و زمان کافی در اختیار نداریم. در نتیجه تصمیم بر این شد که فیلم باید به کمک استودیویی در استرالیا ساخته شود، جایی که “سوفی” تهیه کننده ی ما می توانست از نزدیک مراقب مراحل ساخت فیلم باشد. ” شان” هم در آنجا بود و او و ” سوفی” به کمک هم، یک تیم کوچک جمع و جور را تشکیل دادند. این نقل و انتقالها زمان زیادی را به خود اختصاص داد.
انیماتور اصلی ” لئو بیکر Leo Baker ” و هنرمند متخصص دیجیتال ، ” تام بریانت Tom Bryant ” از کجا آمدند؟
– ” لئو” از اهالی ملبورن است، یعنی همان شهری که کار تقریبا بطور کلی در آنجا تولید شد. ” تام ” بخشی در ملبورن و بخشی در ” سیدنی” کار کرد، و بخشهایی از کار را هم در ” ادینبورگ” انجام داد. این بسیار عالی بود که ما میتوانستیم از نزدیک با ” تام” کار کنیم، اگر چه که ما بطور واقعی ، حضور فیزیکی او را در استودیوی خودمان، تنها در هنگام مراحل کامپوز نهایی احساس کردیم!
شان ، یکی از جذاب ترین صحنه های فیلم، صحنه ی مربوط به خانه با تمام آن موجودات نامتناجس است. چگونه توانستید خانه را با این مخلوقات جذاب پر کنید؟
– من واقعا عاشق این موجودات خیالی هستم. اما از هر چیزی که بخواهد به آنها جنبه ی فانتزی بدهد بیزارم! من می خواهم که آنها حقیقی و باورکردنی به نظر برسند. این صحنه، بیش و کم ، نخستین صحنه از فیلم بود که ما به پایان بردیم . یکی از دلایل این موضوع این بود که این صحنه، شاید مشکل ترین صحنه از فیلم بود و ما تصور کردیم که اگر بتوانیم از عهده ی این صحنه بر بیاییم، در موقعیت مناسبی برای ساخت سایر قسمتهای فیلم قرار خواهیم گرفت. از سوی دیگر، اگر ما مرتکب اشتباهی در ساخت این بخش می شدیم، این اشتباه سایر قسمتهای فیلم را تحت تاثیر قرار نمی داد. ما ساخت این صحنه را در سال ۲۰۰۷ آغاز کردیم و من و تام در استودیویمان در سیدنی می نشستیم و با مشکلات نورپردازی ، رنگ و مشکلات کوچک دیگر سر و کله می زدیم.درست مثل این بود که در یک آزمایشگاه واقعی مشغول کشف و شهود باشیم.
***
* Steampunk : یکی از زیرشاخه های ژانر سینمای علمی تخیلی ( بیشتر از نوع تاریخی آن) که به حال و هوای سالهای آخر قرن نوزدهم و انقلاب صنعتی اوایل قرن بیستم و تاثیرات کشف انرژی بخار بر تحولات فناوری می پردازد. فیلمهای ساخته شده بر اساس رمانهای ژول ورن به عنوان مثال، نمونه هایی از این ژانر فیلمسازی هستند. در زمینه ی انیمیشن، فیلم Steamboy ، مثال مناسبی از این دست است.
وب سایت فیلم : www.thelostthing.com
مترجم : مهبد بذرافشان
منبع : awn.com
این مطلب 0 دیدگاه دارد.