skip to Main Content

قالب تا چه حد بر محتوا تأثیر می‌گذارد

یکی از نکات مهم در ساخت فیلمهای بلند داستانی پرطرفدار که گاهی ممکن است خیلی بارز نباشد آنست که قالب کار تا چه حد می‌تواند بر محتوای آن تأثیر بگذارد.

همانطور که هیچکاک می‌گوید دلیل خوبی برای آنکه زمان فیلمها دو ساعت باشد ، وجود دارد. ما انسان‌ها واقعاً نمی‌توانیم برای یک مدت طولانی بی‌حرکت بنشینیم و هنگامی که این مدت به دو ساعت برسد، بی‌قرار و عصبی می‌شویم. به همین خاطر فیلمها با توجه به شرایط فیزیولوژی انسان به این شکل خاص ساخته می‌شوند، و ممکن است خیلی‌ها حتی از دلیل این امر هم اطلاعی نداشته باشند.

فیلم‌ها ( حداقل فیلمهای امریکایی و فیلمهای پرطرفدار)  ریتم نسبتاً سریعی دارند. اغلب این فیلمها برای یک مدت طولانی در یک مکان و یک موقعیت نمی‌مانند. معمولاًبه جز مقداری که برای انتقال ایده و احساسات  موجود در فیلمنامه لازم است،  لحظاتی از تعامل  احساسی شخصیتها با یکدیگر و درونگرایانه وجود دارد. به ندرت پیش می‌آید برای موارد فرعی که برای طرح و روایت داستان مورد نظر ضروری نیستند، ” وقت اضافه‌ای” اختصاص داده شود.

نکته قابل ذکر آنست که در  فیلمهای انیمیشن  حتی در مقایسه با نسخه‌های واقعی همان انیمیشن‌ها هم زمان کار و اجرای کمتری در اختیار داریم. در کل ، انیمیشن خیلی پرهزینه‌تر و پرزحمت‌تر از فیلم واقعی‌ست و  هر یک دقیقه‌ای که به زمان اجرای کار اضافه شود، به معنای آنست که باید پول بیشتری برای انجام آن هزینه شود. علاوه بر این  در این فیلمها گروه هدف ما مخاطبین عام هستند که ممکن است شامل کودکان خردسال هم باشند و این کودکان خردسال واقعاً نمی‌تواتند ( یا مایل نیستند) پای فیلمی که به خواست کارگردان به مدت سه‌ساعت‌ونیم طول می‌کشد،   بنشینند.

در طی سالهایی که من به عنوان یک انیماتور و هنرمند نقاش فعالیت داشته‌ام، این مسئله همواره منجر به دشوارترین ( و نمادین‌ترین) موازنه‌هایی شده که یک فیلمساز انیمیشن باید با ان روبرو شود. موضوع اصلی در فیلمهای انیمیشن شخصیت‌ها و ویژگیهای شخصی آنها هستند. لحظات موردعلاقه من در فیلمهای انیمیشن آن لحظات کوتاهی هستند که در آنها یک شخصیت رفتارهای بسیار بامزه‌ای را که نشان‌دهنده نحوه عملکرد ذهنی‌اش هست، از خود نشان می‌دهد. من لحظاتی را دوست دارم که در آنها یک شخصیت انیمیشن کاری را انجام می‌دهد که تنها از عهده چنین شخصیتهایی برمی‌آید. از نظر من این یکی از آن مواردی‌ست که در آنها انیمیشن همواره جلوتر از فیلمهای واقعی‌ست. سازندگان فیلمهای انیمیشن در یافتن لحظاتی که ویژگیهای واقعی شخصیتها را نشان می‌دهد و همچنین در به تصویر کشیدن ویژگیهای درونی و ذاتی این شخصیتها از طریق عملکردشان بسیار عالی عمل می‌کنند.

و این لحظات، لحظاتی هستند که من دوست دارم آنها را در استوری‌بوردهایم بیاورم. من همیشه در طراحی استوری‌بورد به دنبال یافتن راههایی هستم تا بتوانم رفتار و ” عملکردی” را به شخصیتها بدهم که به مخاطب نشان دهد آن شخصیت کیست و به چه چیزی فکر می‌کند.

نکته قابل‌توجه آنست که غالباً این لحظات، نخستین لحظاتی هستند که از فیلم حذف می‌شوند، زیرا ما دائماً در تلاشیم تا ریتم و  سرعت فیلم را حفظ کنیم. همواره سعی می‌کنیم تا سرعت بیشتری به فیلم بدهیم و همواره تلاش می‌کنیم تا بفهمیم که چطور می‌توانیم قسمتهای غیرضروری را حذف کنیم و زودتر به اصل داستان برسیم. چون همانطور که هیچکاک هم گفته….

مخاطبان به خوبی تشخیص می‌دهند که چه چیزی برای بیان داستان فیلم لازم است و چه چیزی غیرضروری‌ست. هر گاه آنها را بیش از حد به سمت مسائل فرعی بکشانید، عصبی و بی‌حوصله می‌شوند. آنها همه چیز را کنترل می‌کنند، پس باید به حرکت خود ادامه دهید.

زمانی که روی فیلم ” Tangled”  کار می‌کردم، دائماً این درگیری وجود داشت که از ابتدای فیلم بزنم و کوتاهش کنم. همواره به من تذکر می‌دادند که تا زمانی که فلین و راپونزل با یکدیگر همراه نشده‌اند، فیلم در واقع شروع نشده است. به همین خاطر ما همیشه سعی می‌کردیم  تنها آنچه را که لازم است مخاطب برای درک بهتر موضوع ، قبل از شروع فیلم بداند، به او بگوییم ، نه بیشتر از آن و تا حد امکان آهنگ حرکت فیلم را سریع‌تر کنیم. این امر در مورد تمام فیلمهایی که روی آنها کار کرده‌ام هم صدق می‌کند: موازنه بین جالب و بامزه بودن و هر از گاه داشتن چند لحظه معدود برای برخی از شخصیتها و طولانی نکردن و کش ندادن فیلم در مواردی که ضرورتی ندارند.

همه ما این احساس را داشته‌ابم که زمانی که پس از پایان یک فیلم از سالن نمایش خارج می‌شویم و به آنچه ه دیده‌ایم فکر می‌کنیم، یکباره صحنه‌ای را به خاطر می‌آوریم که در جای مناسبی قرار نداشته است. و در تعجبیم که ” اصلاً چرا آن صحنه آنجا بود؟”  گاهی اوقات بعدها می‌شنویم که آن صحنه قسمتی از یک ماجرای بزرگتر بوده که در اواخر کار حذف شده و تنها این قسمتش باقی مانده است. با این وجود جالب است که همه ما بدون آنکه خودمان بدانیم ، عادت کرده‌ایم که فیلم را به صورت یک کل ببینیم و قسمتهایی را که برای بیان داستان ضروری نیستند، به راحتی تشخیص دهیم.

تصور کنید که اگر تمام یک کتاب را هم در یک نوبت بخوانید ، چه وضعی خواهد داشت. کتاب هم احتمالاً مانند فیلم خواهد بود… بسیار خشک‌تر از کتابهای فعلی و فاقد بسیاری از مونولوگهای درونی و ارتباطات عاطفی بین شخصیتها که باعث می‌شود یک رمان به یک اثر مسحورکننده تبدیل شود، خواهد بود. یکی از نقاط قوت یک کتاب عالی آنست که  ببینید وقتی کتاب را کنار گذاشته‌اید، با در نظر گرفتن آنچه که خوانده‌اید و احساسی که نسبت به آن دارید، در موردش چطور فکر می‌کنید. از آنجایی که می‌توان یک رمان را در طول چند روز یا چند هفته و یا چند سال خواند، نویسنده مجبور نیست ، مانند اجباری که ما هنگام ساخت فیلم داریم، اثر خود را به شکلی سختگیرانه ویرایش کند. در رمان، فرصتی برای گشت‌وگذارهای فرعی، کشف و بررسی مسیرهای مختلف و ورود به عمق شخصیت افراد وجود دارد.

این نکته جالبیست که  این روزها در خصوص برنامه‌های سرگرمی مطرح است. پدیده نسبتاً جدید برنامه‌های مدرن تلویزیونی و قالبهای این برنامه‌ها همه چیز را تغییر داده و قالب جدیدی را به عنوان یک جایگزین عالی برای بیان یک داستان به صورت فیلم به قالبهای موجود اضافه کرده است. به نظر من ، در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری این امکان وجود دارد که بتوان داستان‌ها را با مناسب‌ترین شیوه روایت کرد.

مثلاً وقتی به فیلمهای هری پاتر نگاه می‌کنید، می‌بینید که سازندگان آنها برای گنجاندن کتابها در قالب فیلم تا چه حد تلاش کرده‌اند . به همین خاطر برای آنکه یک فیلم مدت زمان معقولی داشته باشد، باید بسیاری از آن چیزهایی که باعث شده‌اند آن کتاب یک کتاب عالی باشد، حذف شوند.

در مقایسه سریال ” بازی تاج و تخت ” ( Game of Thrones) را ببینید. از آنجا که هر فصل سریال ۱۲ قسمت دارد و یک فیلم منفرد نیست، پس محدودیت زمانی هم ندارد و سازنده می‌تواند احساسات و جزئیات بیشتری را که در کتاب هست، در هر فصل بیان نماید. در این سریال فرصت برای پرداختن به مسیرهای فرعی و جانبی که لزوماً به جای مشخصی نمی‌رسند هم وجود دارد. و وقتی که تماشای یک فصل را تمام می‌کنید، بازنمی‌گردید که با همان نگاه انتقادی که در چنین شرایطی نسبت به یک فیلم دارید آن را بازنگری کنید و با خود فکر کنید که ” یک دقیقه صبر کن… آن خرده‌داستان که به جایی نرسید. چرا آن را در سریال گذاشته بودند؟”  از آنجا که قرار نیست یک فصل از سریال ” بازی تاج و تخت ” را مانند یک فیلم در یک نوبت و یک‌جا تماشا کنیم، سخاوتمندتر می‌شویم و دوست داریم که قسمتهای سریال سرعت آرام‌تری داشته باشند تا فیلمسازان بتوانند دست به کشف شخصیتها بزنند و در جای‌جای این دنیا که دیدنش تنها به خاطر سرگرمی  و فضایی که ایجاد می‌کند، برایمان جالب است، قدری درنگ کنند.

نکته فرعی: بله، من هم به همان چیزی که شما فکر می‌کنید، می‌اندیشم. چرا Netflix یا HBO هر یک کتاب از داستان هری پاتر را به یک فصل از سریال تبدیل نمی‌کنند تا بدین ترتیب از محدودیتهای زمانی خلاص شوند و بتوانند مطالب بیشتری از کتاب را در سریال بگنجانند؟ از نظر من باید این کار را بکنند. من  چنین کاری را خیلی دوست دارم که ( شخصاً منتظر بمانم تا دانیل رادکلیف به قدری بزرگ شود که نقش اسنیپ را بازی کند. البته این فقط نظر من است). به هر حال ، هالیوود! با من تماس بگیرید. من ایده‌های بسیار جالب‌تری هم دارم.

بنابراین به طور خلاصه، داستانهای مختلف برای رسانه‌های مختلف مناسب هستند. از نظر من ما در یک دنیای کاملاً جدید زندگی می‌کنیم که در آن فیلم دیگر ” بهترین” رسانه و ابزار برای روایت یک داستان نیست. من بسیار خوشحالم که برنامه‌هایی مانند ” بازی تاج و تخت”، ” House of Cards” ، ” The Walking Dead” و دهها برنامه دیگر نشان داده‌اند که با یک فصل که دارای چند قسمت است، چه کارهایی می‌توان انجام داد.  وهمچنین نشان داده‌اند که هر داستان برای یک نوع رسانه خاص مناسب‌تر است. و وقتی هم داستان و هم رسانه خوب باشند، می‌توانند جذاب، سرگرم‌کننده و به‌یادماندنی باشند.

دوست دارم روزی یک برنامه انیمیشن ببینم که شبیه به کارهای دیزنی یا پیکسار باشد اما در قالب یک برنامه چند فصلی مثل ” بازی تاج و تخت” پخش شود. بدین ترتیب زمان بیشتری برای شناخت و کشف شخصیتها و قسمتهایی که در فیلمهای فعلی امکانش نیست، وجود خواهد داشت.  و یا کار هری پاتر را انجام دهید. در هر حال ، حالا نوبت شماست، Netflix.


+

میر‌توحیدرضوی

من عاشق انیمیشن هستم و در همین زمینه هم در پراگ مشغول به کار هستم. بیش از 10 سال هست که از تامین محتوی و انتشار مطالب و تجارب مرتبط با انیمیشن در پویانما و مدیریتِ اون به همراه برادرم لذت می‌بریم. من رو میتونید در اینستاگرام پیدا کنید. لینک‌های مرتبط همین پایین هست:

این مطلب 0 دیدگاه دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
جستجو