چگونه ایدههای جدید خلق کنیم
نقاشهای حرفهای که اندیشههای هوشمندانهای دارند، از ترفندها و شیوههای خود برای نوآوری و خلاقماندن برای تام مِی (Tom May) میگویند.
برای آنکه نقاش موفقی باشید، باید برای توسعه مهارتهایتان سخت تلاش کنید. اما صرفاً داشتن تکنیک شما را به موفقیت نمیرساند. لازم است که ایدههای بدیع و خلاقانهای هم خلق کنید که توجه مردم را جلب کرده و آنها را حقیقتاً جذب کارتان کند. خب، چطور این کار را انجام دهیم؟ از چهار نقاش بااستعداد خواستهایم که نظراتشان را با ما درمیان بگذارند. از نظر کوفی اوفوسو (kofi Ofosu) ، داستانپرداز و طراح شخصیت اهل غنا؛ خلقِ ایده، فرایند مستمر الهامگرفتن از اطراف و جمعآوری این الهامهاست. او میگوید،« من مدام تصاویر ، فیلمها و لینکهایی را که در سایتهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی توجهم را جلب میکنند ، علامتگذاری و مرور میکنم. زمانی هم که به طرحهای قدیمیام نگاه میکنم، ایدههای جدیدی در مورد مفاهیم و موضوعت جدید میگیرم. نکته اخر که به اندازه باقی موارد اهمیت دارد، آنست که من عاشق مطالعه کردن هستم. مطالعه به من امکان میدهد که با ریسک و خطر کمتر به تمرین در مورد اصول اساسی و اصلیام بپردازم و بدین ترتیب مدام اعتماد به نفسم را هم تقویت کنم.»
به گذشته(کارهای قبلیات) نگاه کن
گرت دیویس(Gareth Davies)، هنرمند مفهومی اهل نیوکاسل با نام مستعار Spudonkey، نیز مانند کوفی معتقد است که برای کارهای هنری شخصیاش با ورقزدن طرحهای قدیمیاش ایدههای تازهای پیدا میکند. او توضیح میدهد،« دفترهای طراحی من پر از طرحهای کوچکی هستند که بدون ایده و فکر خاصی کشیدهام، در این طرحها فقط سعی کردهام شکلهای جالبی را که به نظرم جای کار دارند به روی کاغذ بیاورم. هر چند به نظرم برای انجام کار مشتری ، این روند میتواند سادهتر باشد. وقتی الزامات خاصی به شما داده میشود ، اغلب مسیر مشخصی برای انجام کار وجود دارد. آنچه که باقی میماند آنست که از مهارت و تخصصتان برای حل مشکلات موجود و ارائه گزینههای مناسب به مشتری استفاده کنید. »
اوا استوکر (Eva Stöcker)، تصویرگر و کارگردان هنری اهل برلین ، نیز برای کارهای تجاری و کارهای شخصیاش به شیوههایی متفاوت ایدهپردازی میکند. برای اولی(کارهای تجاری) او کار را با نوشتن برخی از افکار اولیه و دستهبندی آنها در یک نقشه ذهنی شروع میکند. وی میافزاید،« پس از نوشتن افکار اولیه قدری در اینترنت جستجو میکنم: با خواندن مطالب اطلاعاتی به دست میآورم و منبع و تصویر جمع میکنم. بررسی میکنم که آیا نقاشهای دیگر بر روی موضوعی مشابه کار کردهاند و از خودم میپرسم،« چطور میتوانم کار را بهتر کنم؟ و در نهایت ایدهام را به صورت طرح اولیه بر روی کاغذ میآورم و برنامهای برای نحوه تکمیل و توسعه آن تنظیم میکنم. »
چه موقع الهام به ذهن میآید
اما وقتی اوا استاکر Eva Stocker از برلین بر روی کارهای هنری شخصیاش کار میکند، ممکن است از هر جایی الهام بگیرد. او میگوید،« ایدههای من نتیجه تمام چیزهایی هستند که در ذهن آشفته و درهمبرهم من وجود دارند، این ایدهها ممکن است در هر زمان و هر جایی به ذهن من بیایند، مثلاً هنگام پیادهروی و تحسین طبیعت، زمانی که برای خودم قهوه درست میکنم، یک سریال تلویزیونی جدید میبینم، گربههایم را بغل میکنم و یا حتی زمانی که از صرف یک غذای عالی در کنار دوستانم لذت میبرم. » به همین دلیل او همیشه برای نوشتن این ایدهها یک مداد و دفتر کوچک همراه خود دارد. وی اضافه میکند، «حتی اگر مداد و دفتر نداشته باشم، آن ایدهها را در برنامه یادداشت تلفن همراهم ثبت میکنم. گوشی تلفنم همیشه دم دستم است.»
بئاتریس بلو (Beatrice Blue) کارگردان هنری و تصویرگر اسپانیایی، معتقد است که هر چیزی میتواند سبب الهام شدن یک ایده خوب به ذهن باشد. وی میافزاید،« اما از نظر من ، این تجربیات خود من است که به من کمک میکند این ایدهها را به صورت تصویر درآورده و به آنها روح ببخشم. » به عبارت دیگر « آنچه که بیشتر از هر چیز او را به خود جذب میکند، بیشترخلق وخو و روحیاتیست که این ایدهها ایجاد میکنند، نه جزئیات داستان و نمایش. « برای همین مثلاً گاهی وقتی قدم میزنم و به تجربیات گذشتهام فکر میکنم، سعی میکنم به این فکر کنم که چطور میتوانم آنها را به لحاظ بصری سروسامان دهم. آن وقت ایدههای خاصی به ذهنم میرسد که با آن روحیه همخوانی دارد، هر چند ممکن است این ایدهها با اتفاقاتی که در واقعیت رخ دادهاند، تفاوت داشته باشند. و من هنگام کشیدن آن طرحها یا تصاویر سعی میکنم آن خلقوخو و روحیه اصلی را انتقال دهم. » اما اگر هیچ ایدهای به ذهنتان نرسید، چه؟ ممترین چیز آنست که : وحشت نکنید. همه گاهی خلاقیتشان کور میشود. اوا میگوید:« بدتر از کور شدن خلاقیت آنست که این حس همچنان کور و مسدود باقی بماند. من فهمیدهام که برای غلبه بر این مشکل ابتدا باید نگرانی در مورد آن را کنار بگذارم که البته برای کسی مثل من که ذاتاً به مسائل مختلف زیاد فکر میکند، کار آسانی نیست. استرس گرفتن مثلِ این است که موانع متعدد بر سر راه خودتان قرار دهید. به همین دلیل باید خودم را مجبور به آرامبودن بکنم. » او برای این کار پیشنهادات مختلفی دارد، مانند « گوش دادن به موسیقی موردعلاقه، سرزدن به مطالب صفحه اینستاگرام هنرمند مورد علاقه و یا سر زدن به برنامه کاریتان، چک کردن سایت پینترست، تماشای یک فیلم آرامشبخش، پیادهروی طولانی و یا نگاه کردن به آثار هنری و یا کتابهای خودآموزی که اثر هنرمندان مختلف است. اما در نهایت فهمیدم که بهترین راه برای مقابله با کورشدن خلاقیت فقط آنست که یا بدون هیچ برنامه و هدف خاصی طراحی کنید و یا چالش ” هر چیزی را به سبک خودت طراحی کن” را دنبال کنید.»
عامل این کور شدن خلاقیت چیست؟
این هم خوب است که ببینید اصلاً هیچ دلیل زمینهای برای کور شدن خلاقیت شما وجود دارد یا خیر. بئاتریس میگوید،« بیشتر مواردی که خلاقیت من اصطلاحاً قفل شده بود، به علت مشکلات شخصی بود و یا بیشازحد به خودم فشار آورده و دچار فرسودگی شده بودم و یا بیشاز حد توانم از خودم انتظار داشتم. در آن زمان، لحظهای مکث و نگاه کردن به اطراف و انجامدادن کارهایی که برایم لذتبخش هستند خیلی به من کمک میکنند. کوفی هم در عین حال میگوید،« از آخرین باری که یک وقفه خلاقیتی را پشتسر گذاشتهام، مدتی میگذرد و من دلیل آن وقفه را این میدانم که از مقایسه کارم با کارهای دیگران دست برداشتم.»
این موضوع را همیشه به خاطر داشته باشید که لازم نیست همه کارها را به تنهایی انجام دهید، کار کردن با دیگران میتواند انرژی خلاقانه و ایدههای شما را به شکلی تصاعدی چندبرابر کند. بئاتریس میگوید،« یکی از کارهایی که خیلی دوست دارم انجام دهم آنست که در کنار یک پروژه مشارکتی و گروهی بر روی یک پروژه شخصیتر هم کار کنم. این کار در کل تعادل خوبی در من ایجاد میکند. »
ذهنتان را هم باز نگه دارید و بدون آنکه در مورد ایدههایتان وسواس به خرج دهید، به آنها اعتماد داشته باشید. بئاتریس یک سال زمان صرف توسعه کتاب تصویریاش به نام Once Upon A Dragon’s Fire کرد و تقریبا 15 پیشنویس برای آن کشید. او میگوید،« برخی اوقات باور داشتن به یک ایده و جلوبردن آن کار سختی بود. نمیدانستم که آیا آن ایده اصلاً خوب درمیآید یا نه. اما این راه که قدری از کار فاصله بگیرم و سعی کنم ایدههایم را با ذنی باز دوباره از نو بسازم، کک زیادی به من میکرد. این را هم فهمیدم که باید بازخوردها را با رویی باز بپذیرم چرا که این کار باعث میشود ایدههایم خیلی محدود نشوند. تمرکز بیشاز حد بر روی مسائل کوچک و خیلی خاص و جزئیات غیرضروری باعث میشود که فرد دید کلی خود را از دست بدهد.»
منبعمجله ImagineFX
این مطلب 0 دیدگاه دارد.