گفتگویی با دستاندرکاران و کارگردان انیمیشن “لوکا” انریکو کازاروسا، چالشها و راهکارها
در انیمیشن شاد و جدید شرکت پیکسار که در تابستان اکران شده است ، یعنی ” لوکا” یک جمله مرتب تکرار میشود_” Silenzio, Bruno! “_ که مطمئناً برای کودکانی که تا به حال اضطراب را تجربه کردهاند، بسیار آشناست، لازم به ذکر نیست که بزرگسالان هم میتوانند آن را به مشکلات ناشی از افکار اضطرابآوری که آنها را از انجام تجارب جدید بازمیدارد، ارتباط دهند.
و در جهان امروز که دچار همهگیری و شیوع تردید شده است، آیا این امر در مورد همه ما صدق نمیکند؟
اعضای تیم خلاق این فیلم انیمیشن که همگی آنها در برکلی زندگی میکنند _ انریکو کازاروسا، کارگردان فیلم که لوکا را بر اساس خاطرات دوران کودکیش در Riviera ایتالیا ساخته است و جسی اندروز و مایک جونز ، نویسندگان فیلمنامه_ هر کدام در مصاحبههای ویدیوئی جداگانه با The Chronicle اظهار داشتند که در خصوص اینکه اشاره فیلم به نگرانیهای کودکان و همچنین قدرت دوستی در مقابله با این ترسها و نگرانیها کاملاً بجا و بهموقع است، با یکدیگر همعقیدهاند و به قول اندروز « این جمله در حال حاضر که بچهها مجبورند بیشتر اوقات دور از هم باشند و با اینحال حتی بیشتر از قبل به یکدیگر احتیاج دارند، بیشتر طنینانداز میشود.»
در صحنه ابتدایی لوکا که از روز جمعه، ۱۸ژوئن از طریق اینترنت و سایت Disney+ قابلدسترسیست، قهرمان دوستداشتنی فیلم یک هیولای آبی خجالتی و ذاتاً محتاط سیزدهساله به نام لوکا است ( با صدای جیکوب ترمبلی بازیگری که در سال ۲۰۱۵ به خاطر « Room» برنده جایزه شد ) ،که بیشتر اوقاتش را با دوست جدیدش،آلبرتو ( جک دیلن گریزر، ” Shazam! ” سال ۲۰۱۹) میگذراند. برخلاف لوکا، آلبرتو بیپروا و فوقالعاده جسور است. این دو نوجوان به خاطر علاقه شدیدشان به موتورهای وسپا به هم نزدیک میشوند و روزی را در مخفیگاه آلبرتو صرف سرهمکردن یک اسکوتر موقت از وسایل و قطعات اضافی میکنند.
یک صحنه: لوکای قانونمدار / تابع قانون به قدری ترسیده که نمیتواند در مسیر تپه شیبدار به سمت دریا سوار وسیله سرهمبندیشده خودشان شود.
آلبرتو به دوست جدیدش میگوید: « میدونم مشکلت چیه، تو تو سرت یه Bruno داری. به حرفش گوش نکن، ساکتش کن. بگو ” Silenzio, Bruno!”».
اندروز که نویسنده این داستان است و در سال ۲۰۱۵ به خاطر فیلم مستقل ” من و ارل و دختر در حال مرگ” مورد تقدیر قرار گرفته، میگوید: « مدتی طول کشید تا ما به این جمله رسیدیم، چرا که تلاش میکردیم یک راه ساده برای دستیابی به مفهوم پیچیده لازم برای ساکت کردن ندای تردید در ذهن پیدا کنیم.
چطور یک بچه محتاط که از خطر کردن میترسد، وقتی که صدایی مدام در سرش میگوید ” لوکا،نه! ، لوکا، این فکر وحشتناکیه!، لوکا، این کار بده!، یاد میگیرد که جسورانه پا به دنیای بیرون بگذارد؟
او با تکرار توصیهای که برخی از روانشناسان کودک در حال حاضربه کودکان مضطرب میکنند و از آنها میخواهند که نامی ، هر چند احمقانه مثل آقای ترسیده – یا Bruno به موجود انتقامجوی درون ذهنشان بدهند و به این وسیله او را مطیع خود کنند، میگوید: « من معتقدم در نام بردن از چیزی، حتی اگر آن نام یک نام تصادفی باشد، قدرتی نهفته است. »
جونز، نویسنده همکار که سال گذشته به خاطر ” Soul” برنده جایزه اسکار شد ، میگوید: « همه ما خیلی سریع با این جمله ارتباط برقرار کردیم. من به شکلی تربیت شدهام که به (ترسها) فکر نکنم، انگار اگر اسمشان را نیاوریم، آنها از بین میروند. بعدها حس کردم که این کار چقدر میتواند ضرر داشته باشد، چرا که هیچ ابزاری برای مقابله با اضطرابی که در تمام طول زندگی به سراغتان میآید ، در اختیار شما نمیگذارد.
کازاروسا خط داستانی” لوکا “را از خاطرات کودکی خودش که پسری آرام، خجالتی، ترسو و گوشهگیر بود گرفته و شخصیت آلبرتو را نیز از بهترین دوستش که ماجراجو و اهل خطر بوده، الهام گرفته است.
کازاروسا توضیح میدهد که « او یک بچه دردسرساز از یک خانواده نسبتاً آشفته بود و تقریباً آزاد بود که هر کاری دلش میخواهد انجام دهد. شجاعت او « به هر دوی ما کمک کرد تا بزرگ شویم »و باعث شد تا من به عنوان یک بزرگسال به این فکر بیفتم که ” چطور وقتی که هر یک از ما در این جهان به راه خود میرویم، این دوستیهای عمیق درونمان باقی میمانند؟”
کازاروسا اذعان کرد که ساخت یک فیلم پویا در مورد یک درونگرای محتاط که برای تمام سنین سرگرمکننده باشد ، کار “بسیار پیچیدهای ” بوده است. اما وی پاسخ را در ادامه کاری که پیکسار همیشه به بهترین شکل انجام میداد، یعنی: ” تمرکز بر تخیلات لوکا و نشان دادن آنچه که در سرش میگذرد” یافت.
فیلمهای پیکسار به خاطر ارائه دقیق جزئیات ظریف دوران کودکی از جمله چشماندازهای غنی درونی که رویاها و ترسهای کودک در آن قرار دارند، مورد تقدیر قرار گرفتهاند.
فیلم ” Inside Out” ، برنده اسکار سال ۲۰۱۵ به وضوح درون ذهن یک دختر ۱۱ساله اتفاق میافتد که احساساتش مدام در قالب یک راننده، کنترلش را بر عهده میگیرند. فیلم ” Soul” بیننده را از طریق طرح داستان یک نوازنده جاز که زندگی، مرگ و برزخ متافیزیکی که ممکن است بین این دو وجود داشته باشد را زیر سوال میبرد، با خود به اعماق یک پایان فلسفی میبرد.
در دنیای پرجنبوجوش لوکا نسلهاست که انسانها و هیولاهای آبی از یکدیگر ترسیده و یکدیگر را به صورت موجوداتی خطرناک و دیومانند تجسم کردهاند. والدین لوکا ( با صدای مایا رودلف و جیم گفیگان) در تمام زندگیش به او هشدار دادهاند که در محیط امن زیر آب بماند. (شخصیت رودلف در تأیید والدینی که همهجا به شدت مراقب فرزندانشان هستند، میگوید: « ما اصلاً به سطح آب نزدیک نمیشیم، در موردش حرف نمیزنیم و بهش فکر هم نمیکنیم.»)
اما روستای ایتالیایی زیبا و خیالی پورتروسو / Portorosso که لوکا آن را ” شهر انسانها” مینامد ، با بستنیهای ژلاتو ، وسپاها و میدانهای آفتابگیرش لوکا را مجذوب خود میکند. وقتی آلبرتو را ملاقات میکند، میفهمد که هیولاهایی مانند آنها روی خشکی به شکل انسان درمیآیند. و وقتی که پسرها با اولین انسان، جولیا ( که نقشش را اِما برمَن ، اهل سانفرانسیسکو ایفا میکند ) دوست میشوند، لوکا درمییابد که دوستی تا چه حد میتواند افراد با اخلاقهای متفاوت را تغییر دهد.
کازاروسا که در اوایل دهه ۱۹۹۰ برای تحصیل در رشته انیمیشن به ایالات متحده آمده و از سال ۲۰۰۲ در پیکسار حضور دارد، میگوید:« من عاشق نقل داستان بیگانگانی هستم که چیزی را برای نخستین بار تجربه میکنند.»
او کارگردانی را با فیلم کوتاه و رویاییاش ” La Luna” آغاز کرد که در سال ۲۰۱۲ از نظر نمایش با ” Brave” رقابت کرد و نامزد دریافت جایزه آکادمی شد و در سال ۲۰۱۵ اقدام به ساخت “لوکا ” به عنوان یک فیلم بلند انیمیشن کرد. نوشتن داستان فیلم را در سال ۲۰۱۶ آغاز کرد و در همان سال همراه با تیم تولید سفری به ایتالیا داشت ، که به گفته وی « برای درک مکان و فرهنگ اهمیت زیادی داشت.»
وی در خصوص ساخت فیلم بلند در پیکسار در طی چند سال که شامل دوران همهگیری بیماری که سرعت کار تولید را کم کرده است، نیز میشود، میگوید: « این یک دوی ماراتن است ، نه یک مسابقه دوی سرعت.»
جونز میگوید ، « در هالیوود، جایی که حدود ده سال در یک استودیو فیلمنامه مینوشتم، برای نوشتن یک فیلمنامه ۱۲ هفته به من فرصت میدادند. این فرصت در پیکسار سه تا چهار سال است. شرایط بسیار متفاوت است . در این فرایند همکاری خیلیخیلی بیشتر است.»
اندروز با خنده میافزاید: « متوجه شدم که چرا میانگین دعوا و زدو خورد در پیکسار انقدر بالاست و چرا دیگر کسی این کار را نمیکند. این کار به زمان و صبر و حوصله زیادی نیاز دارد.»
“لوکا” ظاهری اکسپرسیونیستی ،زنده و درخشان دارد که به طور واضح از علاقه کازاروسا به انیمیشنهای هایائو میازاکی (” Spirited Away” ، ” Ponyo” و ” همسایهام Totoro”) و سبک هنری نوستالژیک خود وی تأثیر گرفته است. وی میگوید این کار یک نوع دور شدن عمدی از جلوههای ویژه فوتو-رئالیستیک CGI است که در فیلمهای واقعی و اکشن از محبوبیت زیادی برخوردارند.
کازاروسا میگوید: « اگر قرار باشد که یک ابرقهرمان ساختمانی را خراب کند، نخست باید باور کنید که آن ساختمان واقعیست ، اما من میخواستم کیفیتی خیالی داشته باشد. انتقال چنین لطافتی به کامپیوتر کار جالبی بود.»
حتی اگر در حال حاضر نرمافزارهای انیمیشن بتوانند مثلاً آب را با تمام جزئیات فوقواقعگرایانهاش ایجاد کنند ، کازاروسا میگوید،« گاهی اوقات کمتر از این برای من بهتر است. ترجیح میدهم به جای آنکه بگذارم کامپیوتر در یک حرکت آب ۱۵۰۰۰ قطره کوچک آب را ایجاد کنم ، خودمان فقط یک موج زیبا را طراحی کنیم. ما به دنبال چیزی بودیم که قدری متفاوت باشد. »
جالب بود، چندین سال زندگی میکنن با انیمیشن تا تموم میشه ساختش
ممنونم
دقیقا، پروسه ساخت انیمیشن دقیق و نیازمند کار طولانی هست و به هیچ عنوان نگاه سطحی و گذرا به این مقوله سخت و طاقت فرسا ندارند.