Close Shot
تلویزیون استفاده از نمای درشت را بسیار رواج داده است. به منظور جبران کوچکی صفحهی تلویزیون، نمای درشت برای نزدیکتر کردن ما به کنش به کار میرود. برای فصلهای گفتوگو نمای “روی شانه” “Over the shoulder shot” که به نمای Over Shoulder معروف است، به قاببندی غالب تلویزیون تبدیل شده است. تهیه کنندگان منفعت طلب نماهای بستهتر را ترجیح میدهند، زیرا نورپردازی آنها سادهتر است و علاوه بر کاستن از نماهای پوششی، تقریبا به هر نمای دیگری قابل پیوند هستند. با ورود روزافزون کارگردانان تلویزیون به سینما، ارجهیت نمای درشت به فیلمهای بلند سینمایی نیز سرایت کرده است.
در سینما به دلیل اهمیت چشمها از نمای درشت استفاده میشود. ژان لوک گدار کارگردان فرانسوی موج نو، گفته است که طبیعیترین بُرش، بُرش روی نگاه است. حالتهای چشم با اثر تلقینی قوی خود، دلبستگی مفرط سینما را به اشارات چشم، خیره شدهها، اشک ریختنها، نگاههای دزدکی، نگاههای تند و تمام آن گسترهی زبانی که چشمها در اختیار دارند توضیح میدهد. چشمها گویاترین عضو چهرهی انسان هستند، زیرا در سکوت آنچه را که زبان با کلمات و صداها بیان میکند منتقل مینمایند. نگاه ممکن است حاکی از مورد توجه بودن شیای در بیرون قاب باشد، در حالی که جهت قرار گرفتن شی را نیز نشان میدهد. درست همانطور که فاصله کانونی عدسی و زاویه دوربین بیننده را در رابطهی معینی با موضوعات روی پرده قرار میدهد، مسیر نگاه به موضوعات نیز روابط فضایی صحنه را به خوبی آشکار میسازد. بینندگان خصوصا به ناهماهنگی در راستای دید افرادی که در صحنه به یکدیگر نگاه میکنند حساس هستند و در اغلب مواقع به راحتی میتوانند اندکی عدم تطابق بین آنها را تشخیص دهند.
نمای درشت باعث میشود تا رابطه ما با شخصیتهای فیلم بیشتر از حدی بشود که معمولا با هر کسی به جز نزدیکترین دوستان یا بستگانمان داریم. گاهی ممکن است استفاده از قابلیت نمای درشت در سرکشی به درون افراد به افراط کشیده شود و این نما با تحمیل میزانی از نزدیکی که تنها باید با کسب اجازه به آن دست یابیم تجاوز به حریم خصوصی دیگران تلقی شود. با این وجود دوربین نیازی به مجوز ندارد، بهخصوص وقتی که مجهز به عدسی تله فتوست. فیلمبرداران برنامههای خبری تلویزیون با استفاده از نماهای بسیار درشت غالبا در زندگی خانوادههای مصیبت دیده به تفحص میپردازند.
در شکل زیر مجموعهای شامل هشت نمای نزدیک را مشاهده میکنید که در سه نسبت ابعاد مختلف هستند: نسبت ابعاد آکادمیک، که در فیلمهای شانزده میلیمتری و تلویزیون نیز استفاده میشود(1*33/1)، پرده عریض(1*85/1) و سینما اسکوپ آنامورفیک(1*35/2).
تصاویر به همان شکلی که ممکن است در سکانسی از فیلم استفاده شوند، یعنی به صورت جفت جفت نمایش داده شدهاند. چرا که توازن یا عدم توازن هر قاب به نماهایی که پیش یا پس از آن میآیند بستگی دارد. در دو تصویر اول موضوعات دقیقا در مرکز قاب قرار داردند. اگر چشمهای خود را به شکلی روی آنها حرکت دهید که انگار به یکدیگر بُرش خوردهاند، ملاحظه میکنید که تغییر نما فاقد ریتم است، زیرا چشمها به مرکز پرده ثابت میمانند. این حالت را با قابهای 3 و 4 مقایسه کنید در اینجا ترکیببندیهای خارج از مرکز در نماهای درشت و متوالی، حرکتی پویا از چپ به راست قاب و برعکس ایجاد میکنند. با افزایش عرض پرده این جلوه واضحتر میشود. این حالت مثال خوبی برای روشن ساختن مفهوم تداوم است، زیرا ترکیببندیها به طور منفرد مورد سنجش قرار نمیگیرند. مبنای داوری نحوهی ترکیب آنها در صحنه است.
همانطور که در تصویر زیر هم میبینید استفادهی غیر عادی از عرض پردهها نیز امکانپذیر است. در این تصاویر شیوههای نامتعارف ترکیببندی تک چهره نمایش داده شده است. قاببندی شدیدا خارج از مرکز در هر نسبت ابعادی از پرده امکانپذیر است، هر چند جلوهی آن با افزایش عرض پرده بیشتر میشود. این نوع ترکیببندی اخیرا تحت تاثیر گرافیکهای چاپی در آگهیهای تبلیغاتی تلویزیون بسیار رایج شده است. این شیوه همچنین تاثیر ظریف و پنهانی بر سینما داشته است، رسانهای که گرایش به جذب فنون دیگر هنرها دارد.
این مطلب 0 دیدگاه دارد.