۱۰ نکتهای که هنگام ساختن فیلم کوتاه انیمیشن آموختم (قسمت اول)
جیم کاپوبیانکو، کارگردان و داستانپرداز فیلم کوتاه « Your Friend the Rat» محصول شرکت پیکسار، در آستانه اتمام فیلم کوتاه شخصی خود به نام « لئوناردو» است. وی در حال ثبت این فیلم در یک وبلاگ تولیدی به نشانی leoanimation.blogspot.com است. جیم هفته گذشته ارسال پستهایی با عنوان ۱۰ نکتهای که هنگام ساختن فیلم کوتاه آموختم را در این وبلاگ آغاز نمود. توصیههای ارائهشده در این پستها بسیار عمیق و آموزنده است. در این پستها جیم آشکارا تجربههایش را به اشتراک میگذارد و در هر قسمت به تناسب موضوع نمونههایی اختصاصی ارائه مینماید. علاوهبراین، تجارب وی نه فقط برای سازندگان فیلم کوتاه، بلکه برای هر کسی که درگیر انجام یک کار خلاقانه است، کاربردی و قابلاستفادهاند. این نکات ، عادات کاری خوبی را به من، به عنوان یک نویسنده و ویراستار، یادآور شد که در پیشبرد پروژههای کتابهایم به من کمک خواهند کرد.
تعطیلات سال نو است و تمام فکر من اینست که لیست ده مورد برترم را مرتب و جمع کنم. در حقیقت این ده مطلب، ده مورد برتر نیست، بلکه به نوعی ده پیشنهاد ، فکر یا نکتهایست که هنگام ساختن یک انیمیشن کوتاه مستقل فراگرفتهام. پس طی یک هفته ونیم آتی این نکات را، حتی اگر خیلی هم باارزش نباشند، با شما در میان میگذارم. شاید در انجام کارهایتان به شما کمک کند. شاید بعضی از شما در ابتدای سال نو با خود قرار گذاشتهباشید که سرانجام فیلم مورد نظر خود را بسازید. خب، امیدوارم این مطالب به شما کمک کند.
ترتیب مطالب بیان شده به معنی اهمیت بیشتر آنها نیست:
- کسانی هم که به شما کمک میکنند، باید از این کار بهرهای ببرند.
شاید یکی از مهمترین درسهایی که از کار در فیلم لئوناردو و بهطور کلی از کار با دیگران آموختم، آنست که همه باید از این همکاری چیزی بهدستبیاورند. مدتی طول کشید تا این مطلب را بفهمم. وقتی کار را شروع کردم، یکی از دوستانم به من هشدار داد که اگر پولی پرداخت نکنم، هیچکس کاری به من تحویل نخواهد داد. با خودم فکر کردم:« نه، آنها از این پروژه خوششان میآید. آنها خودشان میخواهند که این کار را انجام دهند ، بعلاوه آنها دوستان من هستند.» خب، تا حدودی حق با دوستم بود. آنچه که فراگرفتم اینست که – شما به عنوان خالق اثر، صاحب فیلم و تمام منافع ( و ضررهای) آن هستید و هنرمندانی که با شما کار میکنند، اگر قصد ارائه کاری را داشته باشند، در مقابل چیزی هم میخواهند. اغلب تصور بر اینست که این خواسته، پول است ، اما در واقع حتی وقتی که به افراد دستمزد هم بدهی، زمانی کار خوب ارائه میدهند که یا به تلاش واداشته شوند، یاکار جدیدی را امتحان کنند و یا به چالش کشیده شوند. همیشه در محیط کار شاهد این مسئله بودهام و در مورد Your Friend the Rat هم همینطور بود. این کار میتواند فرصتی برای انجام کارهایی باشد که معمولاْ انجام نمیدهند. در کل به سختی میتوان افراد را در اوقات فراغتشان برای هیچ و بدون آنکه نفعی برایشان داشته باشد، به کار واداشت. مثلاْ نخستین ویراستار من ، کریس والانس، دستیار ویراستاری بود که به چیزی نیاز داشت تا با آن ویراستاری را بیاموزد، بنابراین به او گفتم که من این فیلم کوتاه را دارم که در حال طراحی طرحهای اولیهاش هستم و اگر بخواهد میتواند در ساختن فیلم نهایی به من کمک کند. کریس این کار را انجام داد و من برای انجام این کار سپاسگزار او هستم، او هم تجربه کسب کرد که یک بهره عظیم از فیلمش است و هم یک دوست همیشهسپاسگزار به دست آورد. بنابراین کسی را پیدا کنید که کاری را که دوست دارد، انجام نمیدهد ( مثل شما که این کار را نکردهاید ، شاید به همین دلیل است که فیلم کوتاه خودتان را میسازید) و به وی فرصت دهید تا آن کار را انجام دهد.
نکته جنبی : مهم است که بدانید هیچکس به اندازه شما برای این فیلم اهمیت قائل نیست. خیلیها از کنار لئو میگذرند، بعضیها کمک میکنند و بعضیها کمک نمیکنند، مهم نیست که چقدر نیتشان خیر است. این شرایط قابلپیشبینیست و هیچ سوءنیتی در کار نیست، شما فقط به کارتان ادامه دهید. اما باید آمادگی پر کردن جای خالی کارهایی که دیگران انجام نمیدهند، یا یک برنامه جایگزین برای آنها داشته باشید. برای مثال، برای من خیلی سخت بود که از انیماتورها بخواهم که چندین تغییر در صحنههایشان بدهند، پس تصمیم گرفتم که فقط دستبهکار شوم و صحنهها را درست کنم. البته به انیماتورها گفتم که این کار را میکنم. هیچوقت به نظر نرسید که از اینکار ناراحت شوند.
- برای کارتان برنامه داشته باشید. استوری ریل، انیماتیک، لایکا ریل، هرچیزی…
هر قدر بر این نکته تأکید کنم باز هم کم است. باید برای فیلمتان یک برنامه، یک طرح کلی داشته باشید. به نظر خندهدار میآید که مردم این کار را نکنند ، اما واقعاْ چنین کاری را انجام نمیدهند. گاهی اوقات فکر میکنند که برای کارشان برنامه دارند، اما با بروز نخستین مشکل یا پیدا شدن یک ایده جدید، این برنامه ناپدید میشود . برای پروژه از طراحیهای اولیه تا کشیدن استوریبورد و تا ساخت فیلم نهایی برنامه داشته باشید. پیش از آنکه انیمیشن را شروع کنید، از دوربین بخواهید که بر اساس فکر و طرح شما حرکت ، مرحلهبندی و عمل کند. این کار باعث صرفهجویی در وقت، هزینه و کاهش مشکلاتی که به هر حال ممکن است پیش بیاید، میشود. این کار نمونهای از فیلم را در اختیار شما قرار می دهد که میتوانید به کسانی که احتمالاْ به شما کمک خواهند کرد و حتی به سرمایهگذاران نشان دهید. حتی بهتر است برای دریافت بازخورد از آن استفاده کنید. این مسئله خیلی مهم است و نباید در این مرحله از دریافت انتقاد بترسید. فیلم را به کسانی که به نظرشان احترام میگذارید و حتی به چند نفر غریبه نشان دهید. آن را به مادرتان نشان دهید، اما نظر او خیلی معتبر نیست. خیلی مراقب باشید، دریافت نظرات بیش از حد میتواند کنترل کار را از دستتان خارج کند. اگر کسی موردی را دوست ندارد، همیشه دلیلش را از او بپرسید. شما انتقاد سازنده میخواهید. عصبانی نشوید، فقط آن را دریافت کنید. بگذارید نکات مطرحشده چند روزی پالایش شوند، بلافاصله واکنش منفی یا مثبت نشان ندهید. ممکن است پس از چند روز تأمل، از ایده هایی که ابتدا چندان با آنها موافق نبودهاید، خوشتان بیاید و یا متوجه شوید ایده هایی که در ابتدا دوست داشته اید، در کار جواب نمیدهند. به خاطر داشته باشید که شما یک فیلمساز هستید. با این مطلب که شما حرف آخر را میزنید، به خودتان قوت بدهید. من این فیلم را به دو نفر از کارگردانهای بزرگ در محیط کار نشان دادم. آنها نکاتی را مطرح کردند ( نتوانستند جلوی خودشان را بگیرند) ، اما ایده هایشان کاملاْ متفاوت بود. باید مراقب باشید که این نکات را به پیشنهاداتی تبدیل کنید که همه به آن توجه میکنند ، نه به نظراتی که کسی به آنها اهمیتی نمیدهد. نظرات آنها فیلم کوتاه را بهتر نکرد و حس قدرتمندبودن به من نهیب زد : آیا در شرایط عادی مجبورم نظرات آنها را در فیلمم پیاده کنم؟ من مجبور به این کار نبودم. انتخاب با من بود .
مباحث مرتبط با طراحی استوری بورد را از این لینک ببینید
پس از برنامهریزی در مورد ماجرای داستان ( طرح کلی) باقی فیلم را برنامهریزی کنید. آن را مانند یک محصول واقعی سازماندهی کنید. در حقیقت این فیلم یک محصول واقعیست، پس آن را به همین صورت در نظر بگیرید. من واحدهای نمونهای برای انیماتورها، حلقههای مرجع و صفحات نورسنج درست کردم. حتی برایشان ماکت ساختم. فیلم به ۶۰ صحنه ( تصویر) تقسیم شد و این صحنهها بر اساس موقعیت مکانی و موضوع داستان در ۱۳ سکانس دستهبندی شدند و هر صحنه به صورت یک واحد با صفحه نورسنج ، طراحیهای چیدمان شخصیتها و پسزمینههای سیاه و سفید ( اگر موجود باشد ) ساخته شد. حساب کردم که چه مقدار کاغذ انیمیشن لازم دارم و همه را یکجا خریدم ( الآن به آخرین جعبه رسیدهام). فایلها را بر اساس سکانس و صحنه در کامپیوتر مرتب کردم. خردهکاری و نکات بسیار ریزی وجود دارند و نظم و برنامهریزی برای حفظ آرامش، صرفهجویی در هزینهها و در واقع برای انجام کار اهمیت بسیار زیادی دارد.
- اهداف اهداف اهداف
بدون داشتن ضربالاجل تا ابد فیلم خواهید ساخت. اول باید یک هدف اصلی داشته باشید. یک هدف برتر ، یک هدف احساسی. این هدف باید به این سوال که « چرا این کار را انجام میدهم؟» پاسخ دهد.
دوم ، یک هدف تکمیلی « پنج سال دیگر فیلمی برای نمایش در Annecy ساختهام!» جدای از صادقانه کارکردن، اضافهکاری سبب افزایش دو یا سهبرابری این اهداف میشود. آیا هدف پروژه فضاپیمای آپولو این بود که تا پایان این دهه انسانی را به کره ماه برده و دوباره به خانه برگردانیم. پس به خاطر چه تاریخ، واقعه و یا قراردادی فیلم میسازید و یا فیلم نمیسازید؟ جواب این سوال را بنویسید. اولین گام برای رسیدن به هر هدفی، نوشتن آنست.
حال باید این هدف تکیلی را به وقایع مهم تقسیمبندی کنید. در مورد پروژه سفر به ماه این وقایع میتواند موارد زیر باشد: فراگیری نحوه فرستادن انسان به ماه، برنامه جمینی ( Gemini) ، ساخت LEM و غیره . برای انیمیشن این وقایع می تواند یادگیری ساخت انیمیشن باشد ، اما با فرض اینکه این کار را بلدید، میتواند ساخت یک طرح داستانی تا یک زمان خاص، طراحی شخصیتها، شروع ساخت انیمیشن و غیره باشد.
این تقسیمبندی هنوز هم خیلی کلی است، پس هر یک از این وقایع، مثلاْ جمینی یا طراحی داستان را به اهداف عملی کوچکتری تقسیم کنید که منجر به کسب پیروزیهای کوچک برای شما شود. در طی برنامه جمینی ، یک چکلیست از کارهای لازم برای آمادهسازی فضانوردان و ناسا برای آشنایی آنها با این مطلب که قادر به رفتن به ماه و برگشت از آن هستند، وجود داشت. راهپیمایی فضایی- چک. کنترل قرارگیری فضاپیما در مدار با یک کپسول دیگر- چک. کنترل فضاپیمای مدل(LEM) – چک. با انجام این کار، این پیروزیهای کوچک باعث ایجاد اطمینان در شما میشوند و نیرویی هستندکه مدام به شما یادآوری میکنند که کار عظیم ساخت این مجموعه را به تنهایی به پایان نرساندهاید.
- روزی ۵ دقیقه
این ایده زمانی به ذهنم رسید که حقیقتاْ نگران ساختهشدن و اتمام این فیلم بودم. نمیدانم، حول و حوش سال پنجم بود. این فکر به ذهنم رسید و روحیهام را جلا داد. مهم نیست چهکاری انجام دهم، مادامیکه به فیلم مربوط باشد، یعنی دارم روی فیلم کار میکنم و به اتمام کار نزدیکتر شدهام. این قاعده را اصل روزی ۵ دقیقه نامیدم و تصمیم گرفتم هر روز حداقل ۵ دقیقه از وقتم را به این فیلم اختصاص دهم. برای اینکه حتی اگر یک نقاشی هم میکشیدم، از کارهای باقیمانده یک نقاشی کم میشد. حتی اگر بعضی مواقع یک نقاشی را به هر دلیلی دور می انداختم، مجبور بودم که به هر صورت آنقدر آن نقاشی را بکشم تا به طرح دلخواه برسم. بنابراین شروع به بررسی کارهایی کردم که میتوانستم آنها را به عنوان این پیروزیهای کوچک و ناچیز به انجام برسانم. دیگر خودم را به خاطر کارهایی که نمیتوانستم انجام دهم، تنبیه نمیکردم، بلکه به خاطر کارهایی که قادر به انجامشان بودم، احساس رضایت و خشنودی داشتم.
نکته دیگر در مورد زمان اینست که متوجه میشویم چقدر زمان را هدر میدهیم. بنابراین کار دیگری که باید انجام دهید آنست که تا حد امکان از ذرهذره زمانی که در اختیار دارید، برای رسیدن به هدفتان استفاده کنید. پس اگر جایی در صف ایستادهاید، به صحنهای که برایتان مشکل درست کرده، فکر کنید. آهنگ یا گفتگوی مورد استفاده در فیلم را بر روی یک سیدی ضبط کنید و آن را در ماشین و یا روی آیپدتان پخش کنید. ممکن است ایدههایی به ذهنتان برسد. در هنگام صرف ناهار در محل کار یادداشت بردارید ، طرح بکشید، شخصیت طراحی کنید، برخی انیمیشن ها را در ابعاد کوچک به تصویر بکشید و صورتحسابها را پرداخت کنید تا بعداْ فرصت کافی برای ساخت انیمیشن داشته باشید. اگر به دنبال یافتن فرصت باشید، قطعاْ آن را خواهید یافت.
- زمان را خُرد کنید.
حال اگر بنا را بر این میگذاشتم که فیلم را با صرف ۵ دقیقه وقت به صورت روزانه به اتمام برسانم، تا ۱۰۰ سال بعد مشغول ساختن آن بودم. پنج دقیقه وسیلهای برای رسیدن به هدف و بیشتر روانشناختی و در عین حال کاملاْ عملیست. روش خُرد کردن زمان را وارد برنامهتان کنید. چند سال است که در تعطیلات کریسمس یا زمانیکه بتوانم یک هفته مرخصی بگیرم و یا در تعطیلات آخر هفته طولانی یک هدف کوچک ( باز هم اهداف) به این صورت برای خودم تعیین می کنم: « فلان کار (کار X ) را تا زمان برگشت به کار انجام میدهم.». این ضربالاجل استفاده از موهبت اوقات فراغت به یک انگیزه بزرگ تبدیل شد . به آن مثل یک چالش نگاه میکردم. « میتوانی این کار بزرگ را ظرف ۷ روز انجام دهی؟ مرا تماشا کن !» در این موارد نکته مهم انتخاب یک کار و تمرکز بر آن است. وقتی آن کار را تمام کرده و هنوز فرصت دارید، یا بر کار بعدی تمرکز کنید و یا از تعطیلاتتان لذت ببرید، شما به هدف خود دستیافتهاید. برای آنکه هم خسته نشوید و هم کارایی بیشتری داشته باشید ، این نکته بسیار اهمیت دارد که تنها بر یک کار تمرکز کنید. درمییابید که قطع کردن و شروع دوباره یک کار ( اگر فیلمتان را به عنوان یک کار جنبی میسازید، بیشک برایتان اتفاق میافتد) کارایی چندانی ندارد. زیرا باید زمانی را صرف آن کنید که به عقب برگردید و ببینید که کار را در کدام مرحله ترک کردهاید. اگر تا زمان اتمام یک کار بر روی آن تمرکز کنید، متوجه میشوید که قبل از آنکه خودتان بدانید، آن کار را انجام داده اید.
//
Filmography
- A Bug’s Life (۱۹۹۸): story artist
- Toy Story 2 (۱۹۹۹): additional story material
- Monsters, Inc. (۲۰۰۱): story artist
- Finding Nemo (۲۰۰۳): story artist
- Ratatouille (۲۰۰۷): original story and additional story supervisor
- Your Friend the Rat (۲۰۰۷): director, writer, voice of announcer, and lyrics for Plan B
- WALL•E (۲۰۰۸): titles and direction of end titles
- BURN-E (۲۰۰۸): special thanks
- Cars Toons (۲۰۱۱): story (1 episode)
- Inside Out (۲۰۱۵): story artist
- Finding Dory (۲۰۱۶): story artist
- Coco (۲۰۱۷): story artist
این مطلب 0 دیدگاه دارد.