نگاهی به کتاب هنری انیمیشن موانا از دیزنی
پیشگفتار از جان لستر:
همیشه انیمیشنهای افسانهای محلی دیزنی رو دوست داشتهام. وقتی در سال ۲۰۰۶ از من و اِد کتمال خواسته شد تا هدایت استودیوهای انیمیشن دیزنی رو به دست بگیریم، مشتاق بودیم تا داستانسرایی افسانههای محلی دیزنی رو احیا کنیم. اما علاقهمند بودم تا فراتر از افسانههای اروپایی رو ببینم. هر گوشه و کنار از کرهی زمین افسانهها و داستانهای شگفتانگیزی داره و هیجان این رو داشتم تا واقعا بهترین داستانها رو از سراسر جهان پیدا کنم تا بشه از طریق انیمیشن مطرح کرد و برای چندین نسل باقی بمونند.
اِد و من واقعا خوششانس بودیم که تونستیم با ران کلِمنتس و جان ماسکِر بسیار مستعد کار کنیم. با ترکیب حس شوخطبعی و داستانسرایی، ران و جان بهترین انیمیشنهای تمام دورانها رو توی دیزنی ساختهاند. خب، وقتی که اونها با ایدهی ساختن یه انیمیشن بر اساس افسانههای جزایز اقیانوس آرام اومدند، فکر کردم که این میتونه کاملا شگفتانگیز باشه.
همچنان که جان و ران شروع کرده بودند تا در خصوص جزایر اقیانوس آرام تحقیق کنند، مشخص بود که به زودی اونها به یک سفر تحقیقاتی خواهند رفت. اونها سر این موضوع خیلی شوخی میکردن و میگفتن چه هدر دادن پول و انرژیی! اما نبود. تیم با رهبر جوامع و بزرگان اونجا، با تاریخدانان، معلمان، محققین، ماهیگیران و حتی آدمهای معمولی از سراسر جزایر اقیانوس آرام دیدار کردند. اونها عاشق آدمهایی شدند که ملاقات میکردند و خودشون رو غرق در فرهنگ و تاریخ اونها مییافتند. وقتی یافتههاشونو با من مطرح میکردند، هیچ گروهی رو ندیده بودم که اینقدر بر اساس تجربیاتشون متحول شده باشند.
یکی از چیزهایی که متوجه شده بودند این بود که ساکنان این جزایر اعتقاد دارند که اقیانوس اونها رو جدا نمیکنه، بلکه اونها رو متحد میکنه. جایی که مردم اقیانوس وسیع رو میبینند که توسط نقطه نقطههایی کوچک از جزایر حضور دارند و اهالی اونجا این موضوع رو اینطور میبینند که جزایر اونها توسط اقیانوس به هم متصل و مرتبط شده که یک ناحیهی تک و وسیع به نام Oceania (اوشیانیا)رو تشکیل داده.
ران و جان تجربهی کار با عناصر انیمیشن کامپیوتری رو قبلا داشتند. اما موآنا اولین کارشون بود که تماما توسط این ابزار انجام میشد. اونها انیمیشن سنتی رو دوست دارن، اما اهمیت موضوع در موآنا و سپردن سراسری اون به رایانه باعث شد با تحیر، اینکه چه کاری میتونه انیمیشن سه بعدی انجام بده رو بپذیرند. دنیای سهبعدی، نورپردازی، رنگها، تصاویر همه… انیمیشن سه بعدی یک انتخاب فوقالعاده برای این فیلم بود.
اما زیبایی طبیعی جزایر اقیانوس آرام در هیچ جای دنیا نظیر نداره. هنرمندان از رنگها و بافتها الهامات بسیاری گرفتند از زیبایی های مصحور کنندهی طبیعت تا صنایع دستی خاص و هنر آن مناطق. ایجاد دنیای موآنا در آن میزان وفاداری، محدودیتهای کل استودیو رو متحول کرد، از داستان، آثار هنری تا دیزاین و هر زمینه از تکنولوژی.
به تصویر کشیدن آب به اون طریقی که فیلمسازان در نظر داشتند بسیار چالش برانگیز بود و به عنوان مثال حجم بسیاری از تحقیقات و آزمون و خطا مصرف کرد. اما چالشهای اینچنینی هست که استودیو رو گرم نگه میداره. هنرمندان دوست دارند تا به چالش کشیده بشن، مخصوصا زمانی که فیلم از لحاظ احساسی چنین عمیق باشه.
فیلمسازان بسیار تلاش کردند تا زیبایی، عمق و شکوه جزایر اقیانون آرام، کاراکترها و موسیقی شون رو در موآنا ثبت کنن. اما چیزی که عمیقا الهام بخش اونها بود اون روح و عشقی بود که مردمانشون نسبت به جامعهشون، زمینهاشون و فرهنگشون دارند.
امیدواریم مردمان جهان هم به اندازهی ما عاشق جزایر اقیانوس آرام بشن.
مقدمه از ران کلِمِنتس Ron Clements و جان ماسکِر John Musker
وقتی شروع کردیم به راه رفتن در لبهی ساحل، نورها روی اقیانوس شروع به رقصیدن کردند. اولین روز سفر تحقیقاتی ما به جزایر اقیانوس آرام بود و دم دم های غروب آفتاب. جان لستر، مدیر اجرایی ما، جذبِ پیشنهاد ما برای ساخت انیمیشنی در جزایر باستانی پُلینِزی شده بود. پس ما اینجا بودیم، وقتی که به روستای Korova بزرگترین جزیره در ساحل جنوبی Viti Levu میرسیدیم پارچههای رنگی رنگی دور کمرمون بسته بودیم.
به گرمی توسط بزرگان اونجا مورد استقبال قرار گرفتیم و زیر Fale که بنایی روباز بود نشستیم. اونها با سخاوت هدیههای ما رو پذیرفتند. این هدیهها ریشههایی از درخت فلفل بودند که جزو مواد اولیه لازم برای یک نوشیدنی سنتی به نام Kava بود؛ افتخار این رو داشتیم که این نوشیدنی رو با اونها شریک شدیم. اول از همه به اهمیت خانوادهی گسترده پی بردیم همچنان که خیلی از نوزادان و بچهها توسط خالهها، عموها، پدربزرگ ها و مادربزرگها مراقبت و نگهداری میشد. ما با سخاوتِ جامعهی کورووا Korova هنگامی که ما رو استقبال میکردند بیشتر آشنا شدیم که میگفتند: “چیز زیادی نداریم، اما همه چیزهایی که داریم رو باهم تقسیم میکنیم.” و همین کار رو کردند. همچنان که از شام لذبخشی که برای ما آماده کرده بودند لذت میبردیم از داستانها و موسیقیهای تکاندهنده شون هم کیف میکردیم که با قدرت و اشتیاق اجرا میکردند.
روزها بعد، اونها ما رو به دریانوردی روی کاماکائو Camakau بردند. (یک قایق سنتی منحصر به این مناطق که تنها توسط باد حرکت میکند) فرشته، کاپیتانِ قایق بادبانی که هدایتش رو بر عهده داشت میگفت: “با اقیانوس باید به آرامی و ملایمت گفتگو کنید.” اون به صورت موجود زنده دیده میشه، موجودی حساس و دارای احساسات که باید باهاش با احترام برخورد کرد.”
بدین ترتیب، سفر ما در این جهان زیبا آغاز شده بود. ما چیزهایی از مردم شنیده بودیم که شدیدا به میراث فرهنگی خودشون به عنوان بزرگترین کاشفان در تاریخ بشر افتخار میکنند. فهمیدیم که چطور بدون استفاده از هیچگونه ابزاری بلکه با مهارتی خودآموخته با استفاده از دست جای ستارهها و جریانات رو روی اقیانوس راه خودشون پیدا میکنن و جزایر تازه کشف میکنند. همچنان که به سفر خودمون به سمت ساموآ Samoa و تاهیتی Tahiti ادامه میدیم، با کودکان بازی میکنیم، شعرهای خارق العادهی اونها رو شنیدیم و با رقصهایی که به یادبود کشتهشدگان تیسونامی اخیر اجرا کردند تحت تاثیر قرار گرفتیم. متوجه اهمیتی که به جملهی ” کوهت رو بشناس” قائل بودند شدیم به این معنی که تمامی آدمها و تجارب اونها که قبل از تو آمدهبودند رو باید شناخت. راجع به داستانِ دراماتیک هینانو Hinano شنیدیم، داستان راجع به مادری بود که چطور به دور از انتظار در حین ماهیگیری توی لاگون ( از ویکیپدیا: کولابیا لاگون به انگلیسیLagoon پهنه آبی نسبتاً کمژرفا با آب شور یا نیمهشور است که به واسطه حائلی طبیعی، چو دیوارهای شنی، یا جزایر سد مانند یا صخرههای دریایی، از پهنه آبی بزرگتری، چون دریا، جدا افتاده باشد.) ناگهان نوزاد دختری رو توی اقیانوس به دنیا میاره. با زبانشناسان، باستانشناسان، کاشفان و معلمان هم صحبت کردیم کسانی که تجربیاتشان باعث شد تا فیلم شکل خودش را پیدا کند.
با لولههایی از طراحیها، یادداشتهایی از روزنامهها، تصاویر عکاسی شده به آمریکا برگشتیم. نه تنها حسی شکوهمند از فرهنگ اونجا رو با خودمون داشتیم، بلکه چیزی قدرتمندتر با خودمون حمل میکردیم و اون احساساتی بودند که عمیقا ما رو متحول کرده بودند. این دنیایی بود که باید روی رابطهها شکل میگرفت میانِ انسانها و طبیعت، زمین و دریا، نیاکان و فرزندان، خانوادهها و روستاها. احساس میکردیم که توسط هرآنچه که با آن مواجه شده بودیم تغییر کرده بودیم.
تمامی چشماندازها، صداها، صورتهایی که دیدیم، مکالمههایی که بخشی از نقشهی راه ما بودند. وقتی چیزها تیره و تار میشد، وقتی نگرانیهای داستان گاهی ما رو پریشان احوال میکرد، به تصاویر، احساسات و ایدههایی که در طی این سفر به دست آورده بودیم مراجعه میکردیم. هدیهی ملاقات با انسانهای فراموشنشدنی تبدیل به قطب نمای ما شده بودند. اونها منابع الهام بخش طراحی های خارقالعادهی این کتاب بودند، کار دست هنرمندان درخشانی که فرستاده بودیم تا از نزدیک آن جهان گیجکننده رو ببینند. امید ما این هست که این سفر ما و آنها، و فیلمِ موآنا، که محصول این سفر بود، واقعا تجلیلی باشه از اینکه چقدر جهان، فرهنگهای آن و مردمانِ اقیانوسیه هیجان انگیز هستند.
——————————————————
موآنا پنجاه و ششمین فیلم بلند والت دیزنی هست. داستان موآنا در خصوص دختر نوجوان ۱۶سالهی پر روحیه و سرزندهای هست که دل به دریا و سفر خطرناکی میزنه تا خودش رو به عنوان یک راهیابِ حرفهای اثبات کنه و همچنین تلاش نافرجام نیاکانش رو به سرانجام برسونه. در حین سفر، او با خداسانی با مام مااویی Maui ملاقات میکنه و باهم از میانِ اقیانوس پهناور گذر میکنن. در خلال سفر هیجان انگیز و پرخطرشون، با چالشهای غیرقابل تحمل و موجودات ترسناک روبرو میشن که در مقابلشون هیچ شانسی ندارند. آقای ماسکر Musker میگه: موآنا تلاش میکنه که بفهمه توی این دنیا چه کسی هست. بقیه میخوان اون رو به روش خاصی تعریف کنن، اما او مایل هست تا هویت خودش رو خودش تعریف کنه. او خویشاوندی خودش رو با اجدادش رو احساس میکنه. اونها زمانی بزرگترین کاشفان بودند، اما حالا همه مردم جزیره توی تپهی دریایی خودشون رو حبس کردند. اونها یادشون رفته چه کسانی بودند، و موآنا تلاش میکنه تا اونها رو با خود واقعیشون آشنا کنه. ماویی هم همین تم رو داره. او یک خداسان هست، ابرقهرمانی که زمانی به بشریت کمک کرده، اما خودش رو گم کرده و باید دوباره خودش رو پیدا کنه.
درحالی که فیلمسازها در خصوص اکتشافات شگفت انگیز اهالی جزایز اقیانوس آرام اطلاعات کسب میکردند، متوجه موضوعی از زبان یک متخصص شدند که، حدود ۳هزار سال پیش، اکتشافات قبل از از سرگیری، به مدت هزار سال به ناگهان متوقف شده بود. و واقعا کسی نمیدونه که چرا این اتفاق افتاده. با استفاده از این حفرهی تاریخی و سوالاتی که پابرجاست، آقای ماسکِر و کلِمِنتس احساس کردند که این، یک برهه زمانی عالی برای شکلگیری موآناست. فیلم درست در لحظاتِ آخر این حفرهی تاریخی نقل میشه، حدود دوهزار سال پیش، زمانی قبل از ساکن شدن آدمها در جزایری مثل تاهیتی Tahiti، نیوزلند New Zealand یا هاوایی Hawaii . آقای کلمنتس اشاره میکنه: کسی نمیدونه چیزها ۲هزارسال پیش چه شکلی بودند، بخشی به این دلیل هست که اهالی اقیانوسیه رسوم شفاهی رو هنوز حفظ کردهاند و اغلب، پژوهشگران تنها منبعی که دارند رجوع به باقیماندهی سفالها ست. پس هدف ما تا جایی که در توان داریم وفادار ماندن و احترام گذاشتن به شالودهها در فاز تحقیقات بود. و اگر هم از آن منحرف شده باشیم، امیدوارم به دلیل ملاحظات، دلایل داستانی باشه، نه به صورت اتفاقی.
خانم اوسنات شارِر Osnat Shurer تهیه کننده میگه: “ما تاکید بسیار زیادی روی سَنَدیَت داریم. ما فیلم های انیمیشن دیزنی رو نه مثل یک فیلم مستند، بلکه سرشار از تخیلات و فانتزی میکنیم. اما سعی میکنیم به مردم جزایر اقیانوسیه و فرهنگشون که منبع الهام فیلم بودند احترام قائل شویم.” برای کمک به این موضوع، تیم گروهی از مشاورین رو تشکیل دادند با نام اعتماد به داستان اقیانوسیه، کسانی بودند که به بازخورد و راهنماها در طی بسط و توسعهی موآنا و تولید، به اونها تکیه کرده بودند. مدام از اونها میپرسیدیم که چطور از چیزهایی که از فرهنگ شما یاد گرفتهایم تا مردمانی که منبع الهامبخش فیلم بودند وفادار بمانیم؟
آقای کلِمِنتس میگه: “یکی از موضوعات اصلی فیلم “هویت” بود. موآنا به دنبال پیدا کردنِ هویتِ خودش هست، کشف مجدد هویتِ مردمانِ جزیرهی خودش و فهم اهمیت انتقال سنتها از یک نسل به نسلی دیگه. این اتصال به گذشته خیلی اهمیت داره. این با حرفی همراه شده که اونجا همش شنیدهایم که میگه: کوهت رو بشناس. هرجا که میرفتیم اهالی اونجا تلاش میکردند تا هویت فرهنگی خودشون رو در این دنیای مدرن حفظ کنند. امیدواریم تا موآنا جز کوچکی از کمک به انتشار فرهنگ غنی اون مناطق با جهان باشه.”
آقای Bill Schwab طراح کاراکتر میگه: “برای کاراکترها اجازه دادیم تا تحقیقات و مردمانِ اونجا راهنمای ما در مفهومِ استایل و دیزاین باشن. صورتهاشون زیبا و خیلی حالت کندهکاری شده با سطوح قدرتمند داشت. تیم با هزاران عکس از افرادی که دیده بودند و ملاقات کرده بودند از سفر تحقیقاتی برگشته بودند. من تمام اتاق کارم رو با تصاویر اونها پر کرده بودم، سعی میکردم تا تشخیص بدم چه چیزی باعث میشه که شخصی احساس کنه که اینها اهالی جزایر اقیانوس آرام هستند. سعی کردیم شخصیتهای فیلم موآنا رو از این خصوصیات اشباع کنیم.
آقای ماسکر میگه: “میخواستیم تا کاراکترهای فیلم جزو اهالی اونجا احساس بشن، اما از لحاظ دیزاین منحصر به دیزنی باشند. ملاقات آدمها در این سفر طبعا تاثیر زیادی در شکلگیری و تکامل اونها داشت. و هنرمندانی همچون: Annette Marnat, Jin Kim و خودِ bill طراحیهای اولیه از موآنا و ماوویی رو انجام دادند که تاثیر بسزایی در تعیین استایل سراسری که همون گرافیک و حس تراشیدگی کاراکترها بود داشت.
کاراکتر موآنا:
جان ماسکر میگه: “موآنا دختری هست بدون ترس، سرسخت و باهوش. او مشتاق تبدیل شدن به چیزی رو داره که هنوز اسمی براش نداره، چیزی که که در دنیای دخترونهاش هنوز ممکن دیده نمیشه.
کمک کارگردان، آقای Don Hall میگه: “موآنا به اقیانوس فراخوانده شده. و او هنوز نمیتونه بفهمه که چرا توی جزیرهاش اونه که میخواد به پهنهی اقیانوس بره و دریانوردی کنه. وقتی که توسط مادربزرگش تالا Tala متوجه میشه که به عقبهی طولانی از راهیابان باستانی تعلق داره، چیزی رو درونش آرام میکنه.”
آقای ران کلمنتس Ron Clements میگه: پدر موآنا، توی Tui رییس دهکده هست، و اون رو آرایش میکنه تا به عنوان جانشین خودش باشه، ولی موآنا خودش رو توی این نقش نمیتونه تصور کنه و ببینه و در نتیجه کلی تضاد و درگیری درونش ایجاد میشه. آقای دان هال اضافه میکنه: ” او درحال عبور از مسیری هست که بسیاری از نوجوانان عبور میکنن.” کمک کارگردان آقای کریس ویلیامز اضافه میکنه: “بقیه بهش میگن دوست دارند که موآنا چه کسی باشه. پدرش میخواد که اون یه پرنسس سنتی باشه، مادربزرگش تالا، باور داره که اون انتخاب شده هست، ماوویی معتقد هست که او باید رحم و شفقت رو ازش چشمپوشی کنه تا بیشتر شبیه به یک جنگجو بشه. موآنا میون این هویت ها گیر افتاده، اما ناگهان متوجه میشه که باید “خودش” باشه. رحم و شفقتی که در دوران کودکی داشته این جدایی از طبیعت که ماویی ایجاد کرده رو شفا میده و هویت فرهنگی اونها رو احیا میکنه.
آقای یان گودینگ Ian Gooding طراح تولید میگه: “دیزاین موآنا هم هیجانانگیز و هم چالشبرانگیز بود. موآنا قبل از اینکه آقای بیل شواب Bill Schwab اون رو به شکلی که اکنون میبینید طراحی کنه، در صدها طرح مختلف طراحی شده بود.” آقای کلمنتس میگه: ” هنرمند ویژوال دولوپمنت جین کیم Jin Kim دیزاین دو بعدی آقای بیل رو برای انیماتورهای سهبعدی به طرح قابل فهم برای هنرمندان ۳D تبدیل کرد. طراحی های Jin شخصیتموآنا رو با ترکیبی جادویی از دیزاین، زیبایی و شخصیت ترکیب کرد.”
خانم اوسنات شورر Osnat Shurer تهیه کننده فیلم میگه: “موآنا کمر زیبا، موهای بلند فرفری و مجعد داره و دارای ابعادی هست که منعکس کنندهی یک دختر توی اون سن و ساله.” انیماتورها میخواستند که موآنا با موهاش هم بازی داشته باشه، مثل دختران نوجوان که معمولا این کار رو میکنند. Hyrom Osmond انیماتور ارشد میگه که: “ما صدابازیگر موآنا Cravalho رو موقع ضبط صداها مشاهده کردیم که مدام با موهاش بازی میکرد.” ناظر تکنیکی پروژه Hank Driskill میگه: “ما یک برنامه نوشتیم با عنوان QuickSilver که به هنرمند امکان کنترل روی موها رو میداد. ناظر انیمیشن موآنا Malcon Pierce خیلی هیجان زده شده بود، ما واقعا میخواستیم بوسیلهی موهای موآنا نشون بدیم که چه احساسی داره. موهاش میتونست به اندازهی صورتش بازی داشته باشه.”
آقای بیل شواب Bill Schwab میگه: “تیم میخواست که آناتومی کاراکترهای فیلم رو هم یه تکونی بده. آناتومی از همون اولش توی ذهنمون بود چون کاراکترهایی داشتیم که لباسهای زیادی تنشون نمیکردند. ما از یه معلم طراحی دعوت کردیم تا به هنرمندان آموزش آناتومی بده، تعامل و همکاری میونِ بخشهای هنری، مدلسازی و ریگگینگ به طور اعجاب آوری روی محصول نهایی تاثیر مثبت گذاشت.
Pierce میگه: “ما ساعتها وقت صرف میکردیم تا آناتومی صحیح رو ایجاد کنیم تا قابل باور بشن.” آقای Mack Kablan ناظر انیمیشن کاراکتر ماویی ادامه میده: “خیلی تحقیق کردیم و به رفرنسها نگاه کردیم. یک خط ظریفی میونِ کاراکترهای واقعی و دیزاین شده وجود داره.”
موآنا یک ابرقهرمان عملگراست، توانمند و خوش هیکل هست. تیم همچنین تلاش کرد تا خصوصیات روی چهرهش رو طوری ایجاد کنه که از اهالی اقیانوسیه باشه. آقای گودینگ اضافه میکنه: “موآنا داری صورتی زیبا و شکل شش ضلعی هست. گونههای بلند و برجسته و خط فک ظریفی داره و صورتش منعکس کنندهی قدرت درونش هست.”
هنرمند ویژوال دولوپمنت نِیسا بوو Neysa Bove میگه: “موآنا پرنسسی نترس از اقیانوسیه هست. میخواستیم این موضوع قابل درک برای مخاطب امروزی باشه و احترامی به فرهنگِ اقیانوسیه. خانم Bove مخصوصا به لباس سفر موآنا افتخار میکنه. “اون لباس در حین سفر موآنا تکامل پیدا میکنه. در ابتدا، نارنجی رنگ هست بیشتر از Tapa و پارچهی پاندانوس Pandanus تشکیل شده. در انتها، قرمز هست – رنگ وفاداری – برای نشان دادنِ زنِ قدرتمندی که بهش تبدیل شده.
اقیانوس
آقای گودینگ میگه: “ایجاد بازیگری قابل باور برای اقیانوس یک چالش تکنیکی بسیار بزرگی بود. میتونید تصاویر تکفریم از اقیانوس رو بکشید اما نمیدونید موقع حرکت چطور قرار هست دیده بشه مگر اینکه تکون بخوره. ”
Dale mayeda ارشد جلوههای ویژه میگه:”ما یه ریگ ساختیم تا انیماتورها چیزی برای کار کردن و تعامل داشته باشن. چیزی شبیه به یه عروسک.”
مدیر ارشد بخش انیمیشن امی لاوسون Amy Lawson اضافه میکنه: “این ریگ بهمون کمک کرد تا بدونیم کجاها بازی داریم. همچنان که اون رو به شکل یه آب متحرک داشتیمش. این وظیفه، یه کار تیمی بزرگ و تعامل با بخش جلوههای ویژه بود.”
هنرمند ویژوال دولوپمنت خانم Lisa Keene یک زبان بصری برای اقیانوس ایجاد کرد و خیلی به انتقال احساسات توسط اقیانوس کمک کرد. لیسا توی تحقیقاتش متوجه الگوهای امواج اقیانوس شد. ایشون میگه: “من اینها رو در قالب احساسات طبقه بندی کردم و سعی کردم تشابهاتی پیدا کنم تا همه درکش کنند. مثلا وقتی اقیانوس خوشحال هست، خیلی گرد و پهن هست شاید یک سری قطرات پر جنب و جوش انتهاش باشه. غم، امواج کوتاه و آهسته داره اما به نوعی دارای ریتم هست. پریشانحالی و تلاطم دارای امواج متلاطم زیادی هست و عصبانیت امواج بزرگ و عصبی داره و خودش رو بالا میبره تا بتونه روی چیزی خودش رو بیندازه.
مهم نیست از چه فرهنگی اومده باشیم، ما به صورت بصری و از طریق رنگ و زبان بصری، احساسات رو به یک شکل منتقل میکنیم. من این قوانین رو به اقیانوس اعمال کردم.
—-
Granma tala
Bill Schwab (art director of characters)
مادربزرگ تالا حسی از سفر با قایق درونش وجود داره. یه ذره هم نسبت به بقیه اهالی دهکدهی موتونی motunui غیرعادی و سرزندهتر هست.
Ron Clements (director)
مادربزرگ تالا یکی از پیرترین اعضای دهکدههست. جزو معدود کسانی که به گذشتهی خودش وصل هست، کسی که گذشتهی کاوشگرانهی خودشون رو میدونه و چیزی که از دست دادهاند رو هم اطلاع داره.
Jan gooding (production designer)
مادربزرگ تالا پشتش یه خالکوبی از سفرهماهی داره که روی نقش و نگار لباسش هم هست.
———-
Chief tui & sina
Bill Schwab (art director of characters)
فرمانده توی پدر موانا هست. او یه آدم سرسختی هست. دهکده رو مدیریت میکنه و مسئولیت اهالی دهکده با اونه ما باید ترکیب درستی از مهربانی و جدیت رو درش پیدا میکردیم.
Neysa bove (visual Dev artist)
گردنبند فرمانده توی از دندونهای وال ساخته شده که تنها اعضای سلتنطی اجازهی پوشیدنش رو دارن. اون گردنبند نشون میده که توی فرمانده و ارشد دهکده ست.
Jan gooding ( visual Dev artist)
سینا مادر موآناست. هردوتاشون صورت شیش ضلعی دارن با چونههای استخونی. استخوان گونهی برجسته و پل دماغ وسیع. طراحی و دیزاین چشمهای مادر موآنا تقریبا مستقیما از صورت موآنا برداشته شده تا اونها رو به هم گره بزنه.
———
maui
از ابتدای داستاننویسی، کارگردانان کار میخواستند تا مسیر کاراکتر اصلی فیلم با شخصیت افسانهای ماوویی maui که از قبل در سراسر جزایر اقیانوس آرام شناخته میشود تلاقی داشته باشه. او یک خداسان هست که با تغییرشکلها و قدرتمند بودنش شناخته میشه.
آقای دان هال میگه: “ماوویی تقریبا یک ابرقهرمان اقیانوسیه هست. ”
آقای ماسکر میگه: “موآنا و مایوویی زمانی همدیگه رو میبینن که موآنا به ساحل اون جزیرهی دورافتاده میرسه که توسط دوستش که همون اقیانوس باشه به اونجا هدایت شده. موآنا و ماوویی اساسا دوتاشون هم کلهشق و لجباز هستن اما همچنان مستلزم احیا کردنِ قلبِ جزیرهی مادر، تِفیتی هست.”
ماوویی وقتی که به مشکلی برمیخوره روشی کنترلگر بدون توجه به احساسات شخص مقابل بروز میده و موآنا اون شفقت و دلسوزیی که اون نداره رو داره. چون ماوویی دوزوکلک تو کارش هست و نمیشه به راحتی بهش اعتماد کرد. در نهایت او تبدیل به معلمی برای موآنا میشه.
طراح تولید آقای ian gooding میگه: “طراحی یک خداسان کار آسونی نبود. ما اوایل میخواستیم ماوویی رو کوچیکتر از موآنا طراحی کنیم. و وقتی که قرار بود اونو ملاقات کنه ناامید و غافلگیر بشه. بعد از اهالی جزیره پرسیدیم چه ذهنیتی از ماوویی دارند؟ و همه گفتن اون باید گنده باشه و این قدرت رو داشته باشه. پس خیلی واضح بود که ما باید این کاراکتر رو بزرگتر طراحی میکردیم.”
شکل و آناتومی ماوویی یه چالش تکنولوژیک بود. اول از همه، ناظر ارشد جلوههای ویژه مارلون وست Marlon west میگه: “توی خیلی از فیلمهای قبلی ما شخصیتها لباس دارن. اما توی موآنا کاراکترهایی مثل ماوویی داشتیم که خیلی از عضلاتشون دیده میشد. باید یه نرمافزاری مینوشتیم تا ببینیم عضله زیر پوست چطور باورپذیر حرکت میکنه. ”
آقای گودینگ میگه: “زمان بسیار زیادی صرف ایجاد و سادهسازی آناتومی ماوویی شد. ماوویی اساسا مربع شکل هست. و پاهاش کمتر از نصف یک پای نرمال طول داره. اما تیم خیلی کار فشرده انجام داد تا تمام عضلات رو توی این فضای محدود بگنجونن به نوعی که قوی دیده بشه. حالا که ماوویی تکون میخوره، خارقالعاده دیده میشه.”
آقای ران کلمنتس میگه: “طراحیهایی که هنرمندان از ماوویی کشیده بودند اونقدر زیبا و جادویی بود که نمیشد چشم ازشون برداشت. ”
آقای مک کابلان mack kablan سرپرست انیمیشن میگه: “ماوویی لذتبخشترین کاراکتری بود که روش کار کردم. از اونجایی که یه خداسان هست، اما اونقدری هم عاری از خطا نیست. من فکر میکنم اون کسی هست که توی این دوره و زمونه هم زندگی میکنه.”
—————————————-
TeKa
از همون ابتدا فیلمسازان میدونستند که تبدیل یک آتشفشان به یک شخصیت عظیمالجثه وظیفهای جاهطلبانه هست و نیازمند همکاری تنگاتنگ تیمهای ویژوال دولوپمنت، جلوههای ویژه و انیمیشن هست. توی کانسپتهای اولیه در مرحلهی دیزاین؛ تیم با خصوصیات جالب مواد مذاب بازی کردند.
آقای کوین نلسون kevin nelson میگه: “در ابتدا اینطور فکر میکردیم که تِکا از مواد مذاب تشکیل شده، نه اینکه مواد مذاب شیطانی باشنه، وقتی از نزدیک به مواد مذاب نگاه میکنید ترسناکن، به سمتش کشیده میشین اما خطرناک هست.”
مارلون وست marlon west تایید میکنه: “مواد مذاب خصوصیاتی دارند که کاراکتر رو بخصوص میکنه. اما همچنین باعث عدم تمرکز روی بازی کاراکتر هم میشه. هنرمندان در مراحل ابتدایی زمانی با چالش مواجه شدند که وقتی انیماتورها این زن واقعا زیبا رو جانبخشی کرده بودند و نوبت ما بود که توی دپارتمان جلوههای ویژه اون رو به موجود عظیمی از مواد مذاب تبدیل کنیم. خیلی سخت بود برآورده کردن انتظارات انیماتورها و حفظ کردن این باور که اون از مواد مذاب ایجاد شده.”
آقای یان گودینگ ادامه میده: “آقای کوین نلسون کمک کرد که ما کلا تفکر نویی نسبت بهش داشته باشیم. به عنوان مثال وقتی موهای مواذ مذابی میون بازی کاراکتر باشن، خب، میشه اونها رو با دود جایگزین کنیم و شکل موها مثل دودی باشه که به سمت بالا میره. به این شکل، اون موها جلوی صورتش رو نمیگیرن اما به سمت خارج از کادر میرن و ما مجبور نیستم باهاشون سروکله بزنیم. ”
کوین نلسون Kevin nelson میگه: “ما با بازی با تناسبات و اجزای صورتش به کیفیت ماوراالطبیعهی تِکا دست پیدا کردیم. میتونید تشخیص بدید که صورتی زنانه داره، اما چشماشو و دهنش رو بزرگ کردیم و جایی برای دماغ براش نموند که بهش صورتی سادهتر اما پرزاویه داد.” صفحه ۱۴۴
—————————————-
Te Fiti
اوج نبرد در فیلم میان موآنا، ماوویی و تِکا نبردی سر جزیرهی تِفیتی te fiti یا همون جزیرهی مادر هست. آقای یان گودینگ میگه: “اونجا محلی ایدهآل برای زندگی بود که مائویی هزاران سال پیش با دزدیدن قلبش نابودش کرده بود. موآنا هم مصمم بود که تِفیتی رو به زندگی برگردونه.”
آقای گودینگ به همراه کارگردان هنری محیطها، آقای اندی هارکنس Andy hakness باید ظاهری خاص برای جزیرهای اینچنین مهم پیدا میکردند.
آقای هارکنس روندی غیر عادی برای این کار در پیش گرفت، تا ظاهر زنانهی جزیره رو ایجاد کنه که بخشی جزیره و بخشی روح بود. ایشون در ادامه میگه: “ایده من این بود که تِفیتی شکل یه زن بود که خوابیده، خب من هم از خانمم درخواست کردم که رو زمین بخوابه و متکا روش انداختم، از نمای بالا میشه فرم بدنش رو دید. موهای اون هم باقیماندهی جریان مواد مذاب هست”.
از این تجربه، آقای هارکنس شروع کرد به طراحی و ساخت مجسمهی جزیره.
—————————————-
ترجمه: میرتوحید رضوی
فیلمبرداری و تدوین: میرامید رضوی
فوق العاده بود. دم شما گرم.
ممنون میر توحید عزیز. خدا وقت مرددددددددددد
خیلی ممنونم از شما 🙂 دم شما هم گررررررررررررررررم
سلام خسته نباشید…ارت بوک های دیرنی تعدادشون خیلی کمه توی ایران …من تمام کتاب فروشی های شیراز رو گشتم ولی هیچکدوم ارت بوک ها رو نداشتند …شما کتاب فروشی نمیشناسید که این مدل کتاب ها رو سفارش بگیرن و پست کنن؟؟
موانا بی نظیر است، نمی گویم بیش از زوتوپیا مستحق برنده ی اسکار شدن بود، امّا یک جور هایی ای کاش مثلا زوتوپیا یک سال دیر تر اکران می شد، تا موانا جایزه ی اسکار را کسب کند… احساس می کنم فروشش هم باید بیشتر از اینها می بود…
سلام. ببخشید، جان لستر مگر از اعضای پیکسار نیست؟
هم مسئول پیکسار و هم دیزنی هست ?