نصایحی برای هنرمندانِ جوان از داود بِی Dawoud Bey
خب، انیمیشن هم مستثنی نیست!.
داود بِی Dawoud Bey متولد ۱۹۵۳ در نیویورک یکی از مطرحترین و موفقترین عکاسان معاصر میباشد. او میگوید: به همایشی معتبر دعوت شده بودم با عنوان ” هنر خود را به یک حرفه تبدیل کنید.” همیشه در خصوص شرکت در این رویدادها مردد هستم. خوشبختانه حتی وقتی چیزی در مسیرم یاد گرفتهام، بدنبال توضیحِ سابقهی سیسالهی خود در قالب یک سری دستورالعمل نبودم و خاصِ شرایط و تجارب منحصربهفرد خودم هستم. اما یکسری نکتههایی لازم دیدم در وبلاگم منتشر کنم همچنین این موارد در وبسایت منابع هنری هنرمندانِ شیکاگو به عنوان منبعِ حرفهایِ اطلاعاتِ کاری منتشر شده است.
کار خوب خلق کنید. کار خوب خلق کنید و در خصوص خودتان دیدگاه نقادانه داشته باشید. حواستان باشد که اگر کاری تلنبار شد، انجامش دهید. بدانید کارتان به درد کجا میخورد این بسیار مهم است و چیزی هم جایگزین آن نمیشود.
۱۰٫۰۰۰ ساعت زمان صرف کنید: (در کتابِ Malcolm Gladwell او فرض را بر این استوار کرده است که مردم موفق در طیفهای متنوعِ کاری، ۱۰٫۰۰۰ ساعت از عمرشان را صرف تمرین و یادگیری کردهاند تا به درجهی موفقیت کنونیشان رسیدهاند.) مانند هر حرفهی دیگر، هنرمند بودن هم از لحاظ جسمانی بلند شدن و رفتن سر کار را میطلبد. هرچه زودتر سفر حرفهای خود را آغاز کنید، ساعتهای زیادی خواهید داشت تا به این رقم برسید.
دوروبرِ افرادی باشید که فکر میکنید موفقتر از شما هستند. هرچه بیشتر با آنها در ارتباط باشید و گفتگو داشته باشید، به احتمال زیاد زودتر به چیزی که میخواهید تبدیل میشوید. مطمئن باشید که به بازخورد آنها گوش میدهید و آگاه باشید که چطور از آنها استفاده میکنید.
با فرض گرفتنِ این نکته که موارد ذکر شدهی بالا را عمل میکنید، کار خود را تا جایی که امکان دارد به افراد مختلف نشان دهید. اگر کارتان را به دوستان و همکارانتان نشان میدهید، به کسانی نشان دهید که تجربهی بیشتری از شما در آن کار داشته باشند، در اینصورت گفتگوی انتقادی روی کارتان را با آنها داشته باشید. غیرممکن است که کار خوبی خلق کرده باشید، آن را به افراد مختلف نشان دهید ولی هیچ اتفاقی نیفتد!. باید به این نکته ایمان بیاورید. اگر کارتان را به مخاطبِ آگاه نشان دادید و پاسخ و عکسالعملی دریافت نکردید، باید عمیقا به خودتان و کارتان نگاه مجدد بیندازید. این تفکر احمقانه را کنار بگذارید که همه اشتباه میکنند و حق با خودتان است. افراد با سلیقههای مختلف را دیدهام که با نگاه به کار خوب، آن را تایید میکنند. اگر آنها چیز جالب توجهی در کارتان ببینند، معمولا به افراد دیگر هم میگویند. من معمولا با موزهداران در خصوص کارهای خوبی که دیدهام صحبت میکنم و آنها را تشویق میکنم تا نگاهی به آن کار بیندازند،. معمولا اشتراک نظرها بروز میکند، اما اگر حتی نتوانند همان لحظه کاری بکنند، حداقل آن هنرمند را در دایرهی رصدِ خود قرار میدهند.
مطلع باشید. بدانید کدام بخش از بازار همسلیقه با کار شماست. هردو، یعنی هم بازار ایدهها و بازار نگاههای متفاوت. خلق هنر نهتنها در ارتباط با خلاقیت، بلکه با داشتنِ درک در زمینهی هست که برای آن کار میکنید.
داشتن ارتباط و به روز نگهداشتنِ ارتباط با افراد و جامعهی کاری شما حتی در صورتی که به نظر برسد در خصوص کار شما درحال حاضر ترتیب اثری داده نمیشود. جامعهای را شکل بدهید، نه فقط شبکهای از ارتباط. من نمایشگاههای متعددی داشتم و تماسم را با افراد حتی تا ده سال نگه داشتهام. مردم اغلب میتوانند علاقهمند به کار شما باشند، اما زمان میخواهد تا وضعیت طوری بهبود یابد تا برای کارتان ترتیب اثر داده شود.
به سازمانهای حرفهای ملحق شوید که میتوانند یک شبکه یا یک جامعه را باعث شوند. جاهایی مثل: انجمنهنرهای دانشگاهی، جوامعی برای آموزش تخصصی و… . به کنفرانسها و همایشهای آنها بروید و دامنهی دانش خودرا بسط دهید.
جستجوگر اطلاعات باشید. در خصوص همه چیز بدانید و همچنین در خصوص کسانی که کار شما را دوست دارند. همه این اطلاعات در زمان مشخصی به کارتان میآید.
به یک دوندهی مسیرهای طولانی تبدیل شوید. نویسندهی بزرگ John Oliver Killens این نصیحت را سیسال پیش برایم گفت. و کاملا صحت دارد. کار شما باید چیزی باشد که دوست دارید، صرفنظر از اینکه بازارهای بزرگ به آن واکنش میدهند یا نه. آثار هنری را با وسواس منحصر به خودتان خلق کنید.
استعداد ارتباطی خودرا تربیت کنید. توانایی صحبت و نوشتن در خصوص کارتان کاملا ضروری است. مگر اینکه کسی را داشته باشید تا افکار و گفتههای شما را ویرایش و منتشر کند، به نوعی یک سردبیر مطبوعاتی برای شخص شما عمل کند در این صورت هرگز شخصا با هرکسی ملاقات و صحبت نکنید چون وظیفهی اوست. کیفیتِ خواندن و اندیشهی شما مستقیما با میزانِ مطالعه و جذب اطلاعاتتان مرتبط است.
آموزش خوب ببینید. چه در خصوص هنر مورد علاقهی خود یا راه افتادن به دنبالِ وسوسهی کسبِ دانش. شوخی نیست که میگویند “دانش همان قدرت است.” باید بدانید “چطور” فلان چیز را انجام دهید. چطور به طرز ماهرانهای انجامش دهید. اگر انتخاب کردهاید تا از طریق برنامهی آموزشی هنری یا مدرسهی هنر شروع کنید، مهم است که کجاست و چطور است. بعضی جاها بهتر از بعضی جاهای دیگر است. هنر یک تلاشِ جدی بیپایان است و مانند هر رشتهی دیگر نیازمند آموزش. هیچگاه اجازه نمیدهید تا یک دکتر بدون تخصص شما را معاینه کند صرفا به این دلیل که به او “الهام” میشود. یا به این دلیل که او نظریههای جالبی در خصوص علم پزشکی دارد!. مگر در مواردی که فکر کنید که هنر، پیگیریِ نچندان جدی میطلبد. هنر نیازمند داشتن مهارت جدی و شایستگیهای قابل اندازهگیری است.
از ایجاد الگوهای جدید برای موجودیتِ خود و چگونگی بودنتان به عنوان هنرمند نهراسید. بسیاری از الگوهای قدیمی به این معنی نیست که هنرمند را به موفقیت برساند. هیچ بخشی از تجارت نیست که تمامی هزینههای یک محصول را تقبل کند. ۵۰درصد محصول را به کسی میدهید که آن را برای شما بفروش برساند و بعد درصدی از مالیات پرداخت شود. سپس بگویید یک کسب و کار خوب دارم. این یک مدل تجاری نرمال در دنیای خرید و فروش آثار هنری است. در حد مشخصی هم کارگر است بخصوص در سطوح متوسط به بالاتر. البته به این معنی نیست که این تنها راهحل است. تحت این ساختار، در مراحل اول قیمتها به گونهای نخواهد بود که بتواند تمام هزینههای خلق اثر را تامین کند چه برسد به پرداخت اجارهی هرماه خانه!. دیگر استراتژیها هم در این بین هستند. آهنگسازان راههایی پیدا میکنند تا اثرشان را بدون داشتنِ برچسبِ حمایت به صورتِ مفید به دست مخاطبانشان برسانند، بنابراین هنرمندان دیگر هم شیوههایی ابداع کنند تا کارشان را عرضه کنند تا پشتوانهی خوبی برایشان باشد. هنرمندانی هستند که این کار را با موفقیت واقعی انجام میدهند. ببینید چطور و چگونه آن را انجام میدهند.
سلام و خداقوت
ممنون از مطالب بسیار بسیار مفیدی که در اختیار می گذارید
سرشار از انژیهای خوبه
واقعا دست مریزاد
ایول دارید