چرا انیمیشنها را تماشا میکنیم؟
قبل از پاسخ، بیاید به این نگاه کنیم که چرا همه، همه چیز میخواهند؟. در سری CDهای تونی رابینز در قسمت Personal Power II میگوید: همه چیز در زندگی ما توسط نیازهای اساسی خودمان هدایت میشود تا از درد و رنج به دور باشیم تا لذت کسب کنیم. هر دو از نظر بیولوژیکی نیروهایی کنترل کننده و جلوبرنده به حساب میآیند.
تنش و تعارض دردناک هستند و ما سعی در دوری از این دو داریم. چرا اشخاص به سینما میروند؟ چون شخصیت فیلم یاد میگیرد تا از درد دوری کند یک تجربهی دردناک. با تماشای آنها، یاد میگیریم که چه کارهایی نباید انجام دهیم تا مانع لذت و آسایش خود نشویم.
آیا تا کنون تجربهی سخت کار کردن برای به دست آوردن چیزی که دوست دارید را داشتهاید؟ وقتی آن را به دست میآورید، قدر و ارزشش را میدانید. چرا؟ چون میدانید چقدر زحمت کشیدهاید، با تنش و سختیِ آن زندگی کردهاید و در نهایت آن را به چنگ آورده و حس خوب آن را تجربه کردهاید. این روند، با عنوان: “لذتِ تاخیر یافته” شناخته میشود. فیلمها زمینهساز این نوع لذت هستند.
بیایید نگاهی به دیگر دلایلی بیندازیم که ما را به سمت فیلمها میکشانند. چرا ما دوست داریم دنیای دیگری را ببینیم؟ چون احساس بهتری دارد. چرا دوست داریم تجاربمان را با دیگران به اشتراک بگذاریم؟ چون احساس خوبی دارد. چرا مبارزهی کاراکتر برای هدفاش را دوست داریم؟ چون حس خوبی به ما میدهد. پس در نهایت فیلمها را برای داشتنِ “احساس خوب” تماشا میکنیم و همیشه باید به یاد داشت که همواره لذتهای دیگری در این مسیر هستند که میتوان آن را با مخاطب شریک شد.
میتوانید چیزهای خندهدار به مخاطب خود نشان دهید، اما همواره این لزوماً به معنای خندهدار بودن آن نیست. ممکن است مخاطبین تنها لبخند بزنند. اگر بیش از اندازه طول بکشد، آنها عصبانی خواهند شد. چرا؟ چون مخاطب احساس میکند که دستکم فرض شده است، مخاطب باید درک کند که چرا کسی دارد گریه میکند، میتوانید سرنخ آن را به نحوی به مخاطب نشان دهید. میتوانید مخاطب را راهنمایی کنید، در حالی که همه میخندند، جُک را نیز به او نشان دهید تا در این سفر، هرچه بیشتر سهیم باشد.
احساسات نمیتواند به صورت مستقیم روی صفحهی نمایش نقش ببندد، پس چه کنیم؟ دیوید مامیت David Mamet در مقام کارگردان میگوید: “تمام کاری که باید بکنید، این است که عکاسی کنید!”، پس چگونه تماشاچی به هدف خواهد رسید؟ دکتر آلوین اسکات برای شاگردانش توصیهای اساسی دارد: با کار در یک سطح ساختاری، در نهایت قلب مخاطب را نشانه بگیرید. در هر لحظه، ما فقط میتوانیم یک قدم برداریم و این روند همینطور تکرار میشود تا در نهایت به ساختار راه رفتن میرسیم، مشابه این سیستم در انتقال احساس و دلایل آن به تماشاگر کمک میکند تا تجربهی عاطفی رضایتبخشی را بچشد.
این مطلب 0 دیدگاه دارد.